تحقیق و بررسی زندگی افراد موفق نشان می دهد که این افراد برای رسیدن به موفقیت از منابع درونی و بیرونی استفاده کرده اند . در بعد درونی این افراد با استفاده از نیروهای ذهنی ،توانایی های قسمت چپ و راست مغز و تغییر افکار و باورهای خود و در بعد بیرونی با یادگیری و استفاده از اهرم های موفقیت (تجربیات افراد ) توانسته اند تحولات شگرفی را در زندگی خود و دنیای پیرامون خود خلق کنند . مطالعه و یادگیری در دنیایی که اطلاعات در هر دو سال یک بار کهنه می شوند و اطلاعات جدیدی ظهور می کنند یکی از راهبردهای این افراد برای موفقیت است . سایت راه موفق به منظور ارایه دوره های آموزشی موفقیت ،ارایه تجربیات افراد موفق ، ارایه محصولات گوناگون در زمینه موفقیت و ... ایجاد شده است. در کنار این امر بزرگ این سایت آشنا نمودن دانش آموزان ، دانشجویان و ... با اصول موفقیت و مسیرهای موفقیت طی شده توسط افراد موفق را یکی از اهداف خود قرار داده است.

محل لوگو

دکترحسن بیورانی استاد مهندسی الکترونیک دانشگاه کردستان


دکترحسن بیورانی استاد مهندسی الکترونیک دانشگاه کردستان

دکترحسن بیورانی استاد مهندسی الکترونیک دانشگاه کردستان

حسن بیورانی در سال 1346 در اطراف سردشت متولد شد. دوره دبستان و راهنمایی را در شهر بانه و دوران دبیرستان را در سه شهر بانه، تهران و ارومیه به پایان رسانده است . در مورد اهداف خود می گوید : از سوم راهنمایی تمام هدف های خود را مشخص کرده بودم. به رشته ی الکترونیک خیلی علاقه داشتم. به همین دلیل از همان ابتدا دوست داشتم که از یک جایی شروع کنم، به طوری که وقتی اول دبیرستان بودم، به همراه پدرم برای یادگیری به یک تعمیرگاه رادیو و تلویزیون رفتم . ولی آنجا هم خیلی موثر نبود پس به پیشنهاد برادرم تصمیم گرفتم که به تهران بروم و همزمان با گذراندن دوم دبیرستان در آنجا در یک دوره ی رسمی آموزش رادیو و تلویزیون شرکت کنم. سپس به بانه برگشتم و چون بانه در آن زمان در شرایط جنگی بود به ناچار سوم دبیرستان را بدون معلم یعنی به صورت خودخوان سپری کردم و چون سال چهارم دبیرستان را هم نمی شد بدون دبیر بخوانم ، خانواده ام با تلاش برادر بزرگم (علی) به شهر ارومیه نقل مکان کردند. وقتی نتیجه ی کنکور اعلام شد من در سردشت بودم و اطلاعی از آمدن نتیجه ها نداشتم . خانواده ام که خودشان هم دیر فهمیده بودند به هر نحو ی که بود، با من تماس گرفتند. رتبه ام خوب بود. وقتی به ارومیه رسیدم حدودا دو ساعت برای تعیین رشته وقت داشتم چون ساعت11 به ارومیه رسیدم و ساعت 2 باید آن را تحویل پست می دادم، پس با عجله کد تمام رشته های الکترونیک را وارد کردم حتی بدون اینکه اولویت شهر ها را در نظر بگیرم. شهریور که جواب کنکور آمد، من مهندسی الکترونیک دانشگاه فردوسی مشهد قبول شده بودم.

در مورد تحصیلات و زندگی خودش می گوید: لیسانس را در فردوسی مشهد به پایان بردم و چون در دانشگاه خیلی بهم سخت گذشته بود اصلا قصد ادامه تحصیل نداشتم.24 سالم بود و با خانمم که فارغ التحصیل رشته مامایی دانشگاه اصفهان بودند و دربیمارستان بانه مشغول به کار بودند ، نامزد کردم . دوست داشتم کار کنم ولی در بانه برای یک فارغ التحصیل الکترونیک کاری نبود . باید نزدیک ترین جا رو انتخاب می کردم پس با یکی از دوستام که در سنندج بود یک شرکت زدیم ولی بعد از چند ماه خبر اومد که باید سربازی برم . چون مدیر آن شرکت من بودم پس تصمیم گرفتم که در آموزش و پرورش سنندج امریه بگیرم و سه ماهی که اجباری بود را گذراندم ولی روزی که اسامی افراد امریه دار رو می خواندند با کمال تعجب دیدم اسم من توی لیست نیست. کلی این ور اون ور دنبالش رفتم و تلاش کردم ولی گفتند همینه که هست و تازه گفتند امکان ادامه خدمت سربازی برای شما در استانهای کردستان و آذربایجان غربی وجود ندارد. نمی تونم بگم چه حالی داشتم، تمام برنامه ریزی هام به هم خورده بود. به ناچار به شرکت رفتم و مساله رو بهشون گفتم ودر کمال ناباوری استعفانامه رو از شرکتی که خودم در به وجود آوردنش سهیم بودم نوشتم. در آن لحظات فقط دعا می کردم که جاهای دورتری چون سیستان و بلوچستان و خراسان نیفتم. ولی خوشبختانه در امتحانی که برای مرکز آموزش تحقیقات الکترونیک و مخابرات نزاجا می گرفتند من جزو سه نفر پذیرفته شده بودم. چیزی که می تونم از اونجا بگم اینکه آدم های واقعا آکادمیک و باسوادی آنجا بودند، محیطی که کاربرد رشته خودم را می دیدم و همانجا بود که به ادامه تحصیل آن هم در گرایش کنترل علاقه مند شدم. این دوره را به عنوان نقطه عطفی در زندگی علمی خود می دانم. سه ماه قبل از اینکه سربازیم تموم بشه برای امتحان کارشناسی ارشد شرکت کردم و در دانشگاه خواجه نصیر پذیرفته شدم. در دوران ارشد بالاترین معدل را کسب کردم و به همین دلیل پیشنهاد ادامه تحصیل در دوره ی دکتری بدون کنکور را دریافت کردم. ولی به خاطر زندگی مشترک تعطیل شده ام قبول نکردم و بلافاصله به کار در شرکت برق منطقه ای غرب مشغول شدم. به مدت 4 سال کارشناس مطالعات سیستم، مسئول پروژه AOC، و مدیر دفتر تحقیقات شرکت برق منطقه ای غرب بودم و همزمان در مجتمع آموزشی غرب، دانشگاههای رازی و کردستان تدریس می کردم. ولی بعد از مدتی احساس کردم دیگر آنجا چیززیادی برای یاد گرفتن وجود ندارد. سال1380 بود که به دانشگاه کردستان آمدم و به عنوان مربی مشغول به کار شدم. بعد از یک ترم احساس کردم که باید ادامه تحصیل بدم. رزومه ی خود را برای بورس تحصیلی به دو کشور ژاپن و انگلستان فرستادم که در دانشگاه شیفلد انگلستان و 7 دانشگاه معتبر ژاپن بورس تحصیلی ام پذیرفته شد. پس از مشورت با همسرم و سایرین دانشگاه اساکای ژاپن را برای ادامه ی تحصیل انتخاب کردم. آنجا 6ماه دوره ی آموزش زبان ژاپنی داشتم وقانون این بود که بعد از گذراندن یکسال، تحت عنوان "دانشجوی بی درجه" درامتحان ورودی دانشگاه شرکت کنی. پس از گذشت دو ماه از شروع کلاس زبان ژاپنی به آزمایشگاه استادم رفتم. آنجا کار می کردم و در حدی فعالیت کردم که استادم گفت که در مورد شما به گذراندن یک سال “دانشجوی بی درجه” نیازی نیست و در امتحان ورودی دانشگاه شرکت کن. همین کار را کردم و قبول شدم. وارد دوره ی دکتری شدم. بعد از دو سال بیش از 10 مقاله ی مجله ای معتبر و 20 کنفرانس بین المللی داشتم. چیزی که برای دفاع دوره ی دکتری لازم بود 3 مقاله ی مجله ای معتبر و 5 کنفرانس بین المللی بود.عصر روزی که روز قبلش نتایج کارم را به استادم ایمیل کرده بودم، استادم آمد و به زبان ژاپنی گفت: "حسن ماتتی کوداسای" که معادل جمله انگلیسی “Hassan stop please” است و به معنی "حسن کافیست، لطفا دست نگهدار!" می باشد. او گفت که ما تصمیم گرفته ایم که به عنوان جایزه تو را دو ساله فارغ التحصیل کنیم. سه ماه قبل از فارغ التحصیلی برای امتحان بورس JSPS
(Japan society for promotion of science) در مقطع postdoctoral شرکت کردم و پذیرفته شدم.در سال 2006 این دوره را که دو سال به طول انجامید به پایان رساندم. استادم که از تصمیم برگشت من به ایران اطلاع پیدا کرده بود گفت که شاید پشیمان شوی پس جایت را در مقام استادیاری تا 6 ماه برایت رزرو می کنیم. در سال 85 بود که به ایران برگشتم. بعد از یک سال تدریس در دانشگاه کردستان احساس کردم که دوباره به یک کار تحقیقاتی نیاز دارم. در همین زمان محققان استرالیایی که نتایج تحقیقات من را در زمینه ی کاری خودشان جالب یافته بودند مرا به عنوان استاد مدعو به دانشگاه صنعتی کوئینزلند دعوت کردند. پیشنهاد ایشان را پذیرفتم و به مدت یک سال تحصیلی (87-86) را آنجا بودم و سپس به دانشگاه کردستان برگشتم. تالیف حدود 5 مقاله و یک کتاب از نتایج کارهایم در آنجا بود. بعد از یک سال از طرف یک دانشگاه در ژاپن دعوت شدم تا به عنوان استاد و برای تدریس و تحقیق به آنجا بروم. تالیف حدود 15 مقاله و یک کتاب نیز از نتایج کارهایم در مدت یکسال اقامت در آنجا بود.

برگرفته از سایت بانه پدیا با تلخیص و اضافات

 

 

  انتشار : ۱۴ تیر ۱۳۹۶               تعداد بازدید : 350

دیدگاه های کاربران (0)

تهران - صندوق پستی 1474954578

با درس آموزی از موفقیت های دیگران مسیر موفقیت را هموارتر طی کنیم. کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به وب سایت راه موفق می باشد.

فید خبر خوان    نقشه سایت    تماس با ما