تحقیق و بررسی زندگی افراد موفق نشان می دهد که این افراد برای رسیدن به موفقیت از منابع درونی و بیرونی استفاده کرده اند . در بعد درونی این افراد با استفاده از نیروهای ذهنی ،توانایی های قسمت چپ و راست مغز و تغییر افکار و باورهای خود و در بعد بیرونی با یادگیری و استفاده از اهرم های موفقیت (تجربیات افراد ) توانسته اند تحولات شگرفی را در زندگی خود و دنیای پیرامون خود خلق کنند . مطالعه و یادگیری در دنیایی که اطلاعات در هر دو سال یک بار کهنه می شوند و اطلاعات جدیدی ظهور می کنند یکی از راهبردهای این افراد برای موفقیت است . سایت راه موفق به منظور ارایه دوره های آموزشی موفقیت ،ارایه تجربیات افراد موفق ، ارایه محصولات گوناگون در زمینه موفقیت و ... ایجاد شده است. در کنار این امر بزرگ این سایت آشنا نمودن دانش آموزان ، دانشجویان و ... با اصول موفقیت و مسیرهای موفقیت طی شده توسط افراد موفق را یکی از اهداف خود قرار داده است.

محل لوگو

خانم خاور جربانیان کارآفرین موفق گردشگری


خانم خاور جربانیان کارآفرین موفق گردشگری

خانم خاور جربانیان کارآفرین موفق گردشگری

خاور جربانیان یک زن 48 ساله روستایی است که در سال 1348 در روستای سر ولات متولد شده است. زنی کارآفرین که با یک ایده ساده، یک روستا را آباد کرده و گردشگران زیادی را روانه محل زندگی‌اش کرده است؛ گردشگرانی از گوشه و کنار ایران و حتی کشورهای خارجی. افرادی که آوازه دست پخت مثال زدنی این زن را شنیده‌ و راهی روستای سرولات شده‌اند.
در مورد کار آفرینی خودش می گوید :
اگر خدا نخواهد حتی یک برگ هم از درخت نمی‌افتد، درباره من هم همین‌طور بود. خدا خواست، خدا من را از این روستای کوچک انتخاب کرد. این نظر خدا به روستای ما بود. کارآفرین شدن من کاملا یک اتفاق بود. من و همسرم اکبر لطفی‌نژاد سال 69 با هم ازدواج کردیم و از همان زمان برای کار به قزوین رفتیم. آنجا که بودیم من چون نمی‌توانستم بیکار بمانم در مطب یک دکتر، منشی شده‌ بودم. همسرم هم به‌خاطر تخصصش در نیروگاه برق شهید رجایی کار می‌کرد تا اینکه قرار شد منتقل شود به بندرعباس. وقتی این موضوع را با خانواده‌هایمان در میان گذاشتیم مخالفت کردند. می‌گفتند شما بچه شمالید و در گرمای جنوب حتما اذیت می‌شوید. ما هم به ناچار کار را ول کردیم و برگشتیم به روستای خودمان در سرولات.
در روستای ما کار فقط و فقط کشاورزی بود. حالا یا مردم می‌رفتند در باغ چای کار می‌کردند یا باغ پرتقال، یا سبزی‌کاری و ... شغل دیگری نداشتند. ما هم از وقتی برگشتیم اینجا به همین کار مشغول شدیم، آن موقع یک خانه 70 متری نیمه‌کاره داشتیم که تعمیر کردیم و در آن ساکن شدیم. البته شانسی که داشتیم این بود که خانه ما موقعیت خوبی داشت. یک طرفش رو به دریا بود و یک طرفش رو به کوه و نمای خیلی خوبی داشت. به خاطر همین موقع بازسازی یک بالکن 20 متری رو به دریا زدیم که همه چیز از هم از همین بالکن شروع شد.
سال 74 بود. یک روز من لب همین بالکن نشسته بودم که دیدم یک خانواده با ماشینشان از راه رسیدند. ساعت تقریبا یک ظهر بود. آنها پیاده شدند و تدارکات نهارشان را آماده کردند اما یک دفعه باران گرفت. خیلی آشفته شده بودند که یک دفعه چشمشان به من افتاد و گفتند خانم می‌شود ما بیاییم خانه شما غذا بخوریم؟ من هم قبول کردم و آنها آمدند داخل همین بالکن نشستند. آتش درست کردم غذایشان را کباب کردند و تا وقتی که باران بند بیاید نشستند اما آن موقع دیگر هوا تاریک شده‌ بود. به‌ خاطر همین گفتند می‌شود ما امشب خانه شما بمانیم؟ کرایه‌اش را هم می‌دهیم. آن موقع رسم نبود کسی در این روستا خانه‌اش را به مسافرها اجاره بدهد. با این حال من قبول کردم. آنها ماندند و فردا با هم رفتیم بازار رامسر، ماهی خریدیم، من خودم ماهی‌ها را پاک کردم، سرخ کردم، برنج درست کردم و اینطوری با هم دوست شدیم. موقع رفتن هم گفتند چقدر می‌شود؟ من قیمت نداشتم. همینطوری گفتم هزار تومن. آنها اما 9 هزار تومن به من دادند و موقع رفتن گفتند ما خیلی از دستپخت شما خوشمان آمد. می‌شود دوباره پیش شما بیاییم؟ آن موقع خانه ما تلفن نداشت. من شماره خانه برادرم را دادم و بعد از آن دیگر این خانواده شدند مشتری دائمی من.
آنها اهل اصفهان اما ساکن تهران بودند . بعدها بقیه فامیل‌ها و آشناهایشان را هم آوردند اینجا. همگی از قبل زنگ می‌زدند سفارش باقلا قاتق، ترش تره، میرزاقاسمی و ماهی می‌دادند و بعد می‌آمدند. طوری شد که دیگر من و همسرم کار کشاورزی را رها کردیم. کم‌کم مشتری‌هایم زیادتر شد. مثلا بعضی وقت‌ها مشتری می‌آمد بی‌خبر. می‌گفتم از کجا آدرس گرفتی؟ چرا زنگ نزدی؟ می‌گفت توی آرایشگاه بودم، یک نفر گفت رفتم سرولات خانه خاور خانم، چه غذای خوشمزه‌ای خوردیم. ما هم همینطوری آمدیم و شما را پیدا کردیم. همه اینها باعث شد که کم‌کم فضا را بزرگ‌تر کنیم.
اوایل خواهرزاده‌هایم با من کار می‌کردند بعد کم‌کم بقیه خانواده هم جمع شدند، ما هم فضای رستوران را بزرگ‌تر کردیم و از 70 متر رسیدیم به 500 متر. الان بعد از این همه سال هنوز مشتری‌هایی دارم که می‌آیند می‌گویند خاور خانم، ما توی خانه خودت می‌نشستیم غذا می‌خوردیم.
الان 40 نفر که همگی از اهالی همین روستا و روستاهای اطراف هستند اما روزهای خیلی شلوغ تعدادشان 60 نفر هم می‌شود با خاور خانم کار می کنند.
خانم جربانیان در مورد دلیل موفقیت خودش می گوید :
دلیل این موفقیت فقط لطف خداست. من خدا را شکر می‌کنم که نام روستایم نه فقط در استان گیلان که در کل کشور مشهور شد. خوشحالم که به‌ خاطر حضور هر روزه گردشگرها و مسافرها، نه‌تنها جمعیت روستایمان کم نشده که بیشتر هم شده است. وجود گردشگرها برای خیلی‌ها ایجاد اشتغال کرده است. مثلا اینجا خانه اجاره می‌کنند یا ترشی و خوراکی محلی می‌خرند، بعضی روستایی‌ها صنایع دستی می‌فروشند. خلاصه با وجود گردشگرها رونق به روستای ما آمده است.
هنوز هم خودش غذا درست می کند و می گوید :
باور کنید تا همین یک سال پیش، حتی قابلمه‌ها را هم خودم جا‌به‌جا می‌کردم. الان هم با اینکه آشپز دارم اما همه مواد را خودم می‌خرم و تا از راه می‌رسم می‌روم سر قابلمه‌ها و مزه همه غذاها را می‌چشم. مثلا می‌گویم حلیمه خانم نمک این باقلا قاتق کم است و ... .
در مورد بازار گردشگری می گوید :
در روزهای خیلی شلوغ بیشتر از هزار نفر را هم غذا داده‌ایم اما روزهایی مثل امروز 200 نفر ناهار مهمان ما هستند.
مهمان خارجی هم خیلی زیاد دارد. خیلی وقت‌ها شده از کشورهای دیگر توریست آمده سرولات، فقط برای اینکه اینجا غذا بخورد. بعد گفته که من تعریف غذای شما را از دوستانم شنیده بودم.
در مورد شناخت خودش توسط گردشگران می گوید :
نه فقط خارجی‌ها که خیلی از ایرانی‌ها هم باورشان نمی‌شود من همان خاور خانم باشم. خب در نظر خیلی‌ها یک صاحب رستوران که 20 میلیارد تومان خرج رستورانش کرده، هیچوقت اینطوری مثل من ساده نمی‌گردد، به‌خاطر همین هی می‌پرسند شما خود خاور خانم هستید؟ من هم می‌گویم بله، خود خودش هستم.
برگرفته از سایت خبری کسب و کار با تلخیص و اضافات

  انتشار : ۱۴ تیر ۱۳۹۶               تعداد بازدید : 375

تهران - صندوق پستی 1474954578

با درس آموزی از موفقیت های دیگران مسیر موفقیت را هموارتر طی کنیم. کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به وب سایت راه موفق می باشد.

فید خبر خوان    نقشه سایت    تماس با ما