تحقیق و بررسی زندگی افراد موفق نشان می دهد که این افراد برای رسیدن به موفقیت از منابع درونی و بیرونی استفاده کرده اند . در بعد درونی این افراد با استفاده از نیروهای ذهنی ،توانایی های قسمت چپ و راست مغز و تغییر افکار و باورهای خود و در بعد بیرونی با یادگیری و استفاده از اهرم های موفقیت (تجربیات افراد ) توانسته اند تحولات شگرفی را در زندگی خود و دنیای پیرامون خود خلق کنند . مطالعه و یادگیری در دنیایی که اطلاعات در هر دو سال یک بار کهنه می شوند و اطلاعات جدیدی ظهور می کنند یکی از راهبردهای این افراد برای موفقیت است . سایت راه موفق به منظور ارایه دوره های آموزشی موفقیت ،ارایه تجربیات افراد موفق ، ارایه محصولات گوناگون در زمینه موفقیت و ... ایجاد شده است. در کنار این امر بزرگ این سایت آشنا نمودن دانش آموزان ، دانشجویان و ... با اصول موفقیت و مسیرهای موفقیت طی شده توسط افراد موفق را یکی از اهداف خود قرار داده است.

محل لوگو

حمیدرضا امینی کارآفرین موفق و مدیرعامل یک شرکت تولید محصولات پلیمر و پلاستیک


حمیدرضا امینی کارآفرین موفق و مدیرعامل یک شرکت تولید محصولات پلیمر و پلاستیک

حمیدرضا امینی کارآفرین موفق و مدیرعامل یک شرکت تولید محصولات پلیمر و پلاستیک

کار در این حوزه را در 18 سالگی با تنها 70 هزار تومان سرمایه حاصل از مسافرکشی آغاز کرده، معتقد است که هیچ دستی بالاتر از دست خدا نیست و برای شروع کار الزاماً نباید سرمایه مالی هنگفتی در دست داشت؛ ضمن اینکه پیش بردن کارها در عین بهره‌مندی از علم است که افراد را به موفقیت می­‌رساند.

در مورد علاقه به کار و کار کردن چنین می گوید : کودکی و نوجوانی‌ام با آرزوی تحصیل و تجربه در رشته مهندسی عمران گذشت. تلاش برای دستیابی به این آرزو تا حدی بود که در دوران راهنمایی ایام تعطیلات تابستان در ساختمان‌های مجتمع مسکونی دانشگاه علوم پزشکی واقع در شهرک کوثر به عنوان کارگر کار می‌کردم.انجام این کار به خاطر مبلغ دریافتی روزانه‌ام نبود؛ زیرا نیاز مالی نداشتم و فقط به خاطر دیدن مهندسانی که در آن مجتمع رفت و آمد داشتند، کارگری می‌کردم تا از این طریق از آن‌ها کار یاد بگیرم. در مورد وارد شدن به عرصه پلیمر می گوید : دانش‌آموز دوره پیش‌دانشگاهی بودم که تصمیم گرفتم همزمان با تحصیل کار کنم. دوست نداشتم کار را به زمانی موکول کنم که مدرک دانشگاهی می‌گیرم.می‌خواستم کاری انجام داده باشم تا هنگام فارغ‌التحصیلی سرمایه‌ای برای خود جمع کرده باشم. می‌دانستم اگر مدرک تحصیلی بالایی داشته باشم، توقعم برای داشتن شغلی مناسب بیشتر می‌شود.در مورد ادامه تحصیل خود چنین اظهار می کند : رشته مهندسی عمران دانشگاه آزاد اسلامی قزوین و مهندسی صنایع دانشگاه سراسری تبریز پذیرفته شدم.من در مدت باقیمانده تا اعلام نتایج کنکور، پیگیر کار نیز بودم و در مورد کارهایی که به من پیشنهاد می‌شد، تحقیق می‌کردم. از آنجا که کار کردن من همراه با تحصیل، مستلزم سکونت در قزوین بود، به ناچار از تحصیل در دانشگاه تبریز صرف نظر کردم.

در مورد جستجوی حرف مورد علاقه اش می گوید : به سازمان صنعت و معدن مراجعه و پرس و جو می‌کردم که چه کارهای تولیدی وجود دارد که با سرمایه خیلی کم بتوان آن را راه‌اندازی کرد و آنها در پاسخ به عنوان نمونه خوراک دام و کارهای دیگر را پیشنهاد می‌کردند.از دوستان و آشناهای پدرم نیز می‌پرسیدم. یکی از آن‌ها تولید پلاستیک را معرفی کرد و پیشنهاد داد که با پدرم برای آشنایی بیشتر با چگونگی کار به دیدارش برویم. در واقع من تا آن روز از این کار هیچ نمی‌دانستم.پدرم در این مورد حمایتم نمی‌کرد؛ زیرا دوست داشت همه انرژی و توانم را صرف تحصیل کنم؛ در حالی که دوست پدرم با شرط حضور پدر حاضر به کمک می‌شد.نیت که درست باشد، خدا نیز کمک می‌کند. فکر می‌کنم پیگیری و پافشاری بی‌وقفه من در طول سه ماه به جلب اعتماد دوست پدرم انجامید و موجب شد مرا برای شراکت در کار با شخصی آشنا کند.

در مورد نحوه تامین سرمایه برای کار چنین می گوید : من از همان دوره نوجوانی دوست داشتم هزینه‌های شخصی‌ام را خود تأمین کنم و حتی پولی را که پدر و مادرم در اختیار من می‌گذاشتند، به جای امور شخصی صرف تهیه مایحتاج منزل می‌کردم.

بین ساعات ظهر تا عصر که خیابان‌ها خلوت بود با خودروی پیکان همسایه بین سبزه میدان تا انتهای نوروزیان مقابل دانشگاه بین‌المللی امام خمینی مسافرکشی می‌کردم. درآمد حاصل از این کار را به سه قسمت تقسیم می‌کردیم؛ یک سهم به من تعلق می‌گرفت؛ بخشی به خودروی پیکان و قسمت دیگر به مرد همسایه.بقیه روز را هم خود را برای آزمون کنکور آماده می‌کردم.قصدم فقط کسب درآمد و گذراندن امور نبود؛ بلکه می‌خواستم وجهه اجتماعی خوبی داشته باشم. دوست داشتم ثمره عمری که صرف کار می‌کنم ماندگاری نامم باشد.بناهای تاریخی را می‌بینیم که پس از سالیان سال هنوز زنده‌کننده آن دوران و مردمانش هستند یا کاری را می‌بینیم که میراث آبا و اجدادی است. می‌خواستم نقطه شروع این کار ماندگار، من باشم.آن زمان که امروز 10 سال از آن می‌گذرد، کل سرمایه من 70 هزار تومان بود که از مسافرکشی به دست آورده بودم. برای محل کار نیز سوله‌ای با ماهانه 500 هزار تومان اجاره کردم و این مبلغ برای 10 سال پیش خیلی زیاد بود. شریکم نیز دو عدد دستگاه تولیدی برای شروع کار در اختیارم گذاشت.

در مورد راه افتادن خط تولید کارخانه می گوید : من حتی شیوه روشن کردن دستگاه‌ها را نمی‌دانستم و حتی مواد اولیه هم نداشتم. شریکم نیز فقط دستگاه داده و بقیه کارها را عملاً روی دوش من قرار داده بود.مواد اولیه‌ای را که امروز با تناژ بالا خریداری می‌کنم آن زمان با 70 هزار تومان تهیه کردم؛ 100 کیلو مواد درجه دوم. انگار داشتم چند مشت نخود و لوبیا می‌خریدم.برای یادگیری نحوه راه‌اندازی خط به اسم دانشجو برای تحقیق به شرکت‌ها می‌رفتم و با نگاه کردن به کار آنان سعی می‌کردم نحوه کار دستگاه را یاد بگیرم.پول نداشتم. باید همه کارها را خودم به تنهایی انجام می‌دادم؛ اما شرح حالم را به کارگر یکی از همان شرکت‌ها در میان گذاشتم و او نیز پذیرفت که کمکم کند. در مورد بازار و فروش محصولات می گوید : محصولم را روی دست در بازار می‌چرخاندم تا مشتری پیدا کنم. بالاخره با 12 هزار تومان سود توانستم آن را به فروش برسانم. دوباره چند مشت بیشتر مواد گرفتم و این چرخه ادامه داشت.

در مورد تجربه کاری خودش می گوید : ترم یک مشروط شدم و همزمان با شروع ترم دوم فهمیدم که قصد شریکم از راه‌اندازی این شرکت تولید نبوده؛ او به واسطه وجود این کارگاه قصد داشت وام کلانی بگیرد. به این ترتیب شراکتمان بهم خورد و او سهمش را که نبض تپنده کار یعنی دستگاه‌ها بود، برد. و علی ماند و حوضش. سالن خالی شبیه شهر مرده‌ها بود و تمام تلاش‌های بی‌ثمر خودم را می‌دیدم.به سیم آخر زدم و رفتم دستگاه خریدم.نه پول و نه پارتی، فقط سماجت داشتم و اینکه آدم‌های خوب هم پیدا می‌شود که با اعتماد خود مسیر رسیدن به آرزوها را برای دیگران هموارتر می‌کنند. تولید در ایران آن گونه که باید، حمایت نمی‌شود.به واسطه وجود و اعتماد چنین افرادی، از تهران دستگاه قسطی خریدم که برای راه‌اندازی یک خط کفایت می‌کرد. وقتی دستگاه‌ها را به کارگاه آوردم دیگر حتی برای بازگشت به خانه هم پولی نداشتم.در منزل هم مادرم به دلیل رفتن زیر بار این همه قرض از یک سو و مشروط شدنم در دانشگاه از سوی دیگر، دو ماه با من حرف نمی‌زد.حق داشت. به همین دلیل من ترم‌های بعد آن را جبران کردم و در عین حال تلاشم را برای ادای قرض‌هایم بیشتر.

در مورد هدف خودش می گوید :کار را به طور علمی پیش بردن هدف من بود. پایان سال دوم رشته عمران بود که از دانشگاه انصراف دادم و سال بعد دوباره در آزمون سراسری شرکت کردم. این بار خواستم در رشته مرتبط با کارم یعنی صنایع ادامه تحصیل دهم و به لطف و یاری خدا، اینک کارشناس صنایع هستم.اعتماد مردم سرمایه من شد و به همین دلیل است که امروز اعتبار من در واقع همه دارایی‌ام محسوب می‌شود.

همان روزها با خدا عهد کردم که حق کسی را پایمال نکرده، حلال خدا را حرام نکنم. خدا هم هرگز اجازه نداد کسی مزد زحمات مرا ضایع کند. در این سال‌ها خدا همیشه کمکم کرده است.زدن دو قطعه سنگ به یکدیگر خود، نوعی کار به حساب می‌آید. جوینده یابنده است. در ضمن خداوند برکت را در ابتدای صبح قرار داده و کسی که دیر از خواب برمی­خیزد و به دنبال کسب می‌رود، باید بداند ممکن است چیزی نصیب او نشود.

در مورد انگیزه کارآفرینی می گوید : متحد بودن و خیلی لذت‌بخش است که خدا تو را انتخاب می‌کند تا وسیله‌ای برای کسب درآمد دیگران باشی. علاوه بر این به مال و سرمایه خودت نیز برکت می‌دهد. اطمینان دارم چون به عنوان وسیله انتخاب شده‌ای قدرت خدا اجازه نمی‌دهد که زمین بخوری و الان در مجموع با خودش برای 40 نفرشغل ایجاد کرده است.

در مورد تجربه ورشکستگی خودش چنین می گوید : مثل نمودار سینوس بالا و پایین شدم. به عنوان مثال یک بار سال 88 بود که با شکست جهانی قیمت نفت، 80 میلیون تومان کسر آوردم. البته این کسری پول من نبود. در واقع همان اعتماد مردم بود که من با آن مواد خریده بودم.

سال 84 وقتی وارد این پیشه شدم 23 نفر دیگر نیز همزمان با من این کار را شروع کردند؛ اما حالا فقط دو نفر مانده‌­ایم و بقیه به دلیل ورشکستگی، از کار کناره‌گیری کرده‌اند.به نظر من مدیریت درست یک شکست می‌تواند منجر به پیروزی شود و مهمتر اینکه در صورت داشتن نیت صادقانه، خداوند هیچ وقت و هیچ جا تنهایت نمی‌گذارد.در مورد رمز موفیت خودش اینطور می گوید : بازار یعنی اعتماد. یکی از دلایلی که دفتر فروشم در تهران را تأسیس کردم، اعتماد طرف حساب‌هایم بود.تجربه، تنها معلمی است که ابتدا سخت امتحان می‌گیرد و سپس درس می‌دهد. من حتی اگر همه چیز را از دست بدهم تجربه‌هایم را دارم. پس این بار مطمئنا بهتر و محکمتر شروع می‌کنم.

 برگرفته از مصاحبه آقای امینی با نشریات با تلخیص و اضافات

  انتشار : ۱۲ تیر ۱۳۹۶               تعداد بازدید : 1738

تهران - صندوق پستی 1474954578

با درس آموزی از موفقیت های دیگران مسیر موفقیت را هموارتر طی کنیم. کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به وب سایت راه موفق می باشد.

فید خبر خوان    نقشه سایت    تماس با ما