تحقیق و بررسی زندگی افراد موفق نشان می دهد که این افراد برای رسیدن به موفقیت از منابع درونی و بیرونی استفاده کرده اند . در بعد درونی این افراد با استفاده از نیروهای ذهنی ،توانایی های قسمت چپ و راست مغز و تغییر افکار و باورهای خود و در بعد بیرونی با یادگیری و استفاده از اهرم های موفقیت (تجربیات افراد ) توانسته اند تحولات شگرفی را در زندگی خود و دنیای پیرامون خود خلق کنند . مطالعه و یادگیری در دنیایی که اطلاعات در هر دو سال یک بار کهنه می شوند و اطلاعات جدیدی ظهور می کنند یکی از راهبردهای این افراد برای موفقیت است . سایت راه موفق به منظور ارایه دوره های آموزشی موفقیت ،ارایه تجربیات افراد موفق ، ارایه محصولات گوناگون در زمینه موفقیت و ... ایجاد شده است. در کنار این امر بزرگ این سایت آشنا نمودن دانش آموزان ، دانشجویان و ... با اصول موفقیت و مسیرهای موفقیت طی شده توسط افراد موفق را یکی از اهداف خود قرار داده است.

محل لوگو

طاهره جوان : کارآفرین موفق ملی


طاهره جوان : کارآفرین موفق ملی

طاهره جوان : کارآفرین موفق ملی

طاهره جوان ۴۸ ساله تا کلاس پنجم ابتدایی درس خوانده است و در حال حاضر مدیریت مزون شقایق و آرایشگاه شقایق را به عهده دارد. دو دوختر دارد که یکی در رشته پزشکی تحصیل می کند و دیگری لیسانس طراحی دوخت گرفته و در محل کار به او کمک می کند.

خانم طاهره جوان از حوادث زندگی خود چنین می گوید :

من در سن ۱۲سالگی، ۹۸ درصد سوختگی پیدا کردم. ۲۴ بار به خاطر سوختگیم عمل کردم. سوختگی ام به حدی بود که گردنم به فاصله دو سینه ام چسبید، چشم هایم از حالت درآمد و پاهایم به شکمم چسبید. شدت جراحت آنقدر زیاد بود که اصلاً من را باندپیچی نمی کردند. همان جا در بیمارستان با آقایی مثل خودم که ۷۵ درصد سوختگی داشت ازدواج کردم. یعنی وقتی از بیمارستان بیرون آمدم ۱۵ سالم بود. دو روز بعد هم ازدواج کردم.

همیشه از خدا شاکر بودم. با این که یک صورت سوخته دارم در عوض این همه هنر دارم، این همه کار می توانم انجام بدهم. می توانم برای مردم کار آفرینی بکنم. خیلی ها هستند که تحصیلات زیادی دارند ولی نمی توانند یک همچین کاری را بکنند. من تا کلاس چهارم درس خواندم ولی من می توانم با این سه تا انگشت دستِ راستم خیلی کارها بکنم. من از خدا همیشه خواستم به من آرامش بده، صبر بده، تا با همه مشکلات کنار بیایم.

این کارآفرین موفق در زمینه شروع کار خودش می گوید :

زمانی که در بیمارستان بودم تزریقات، پانسمان و بخیه را یاد گرفتم. جایی را اجاره کردم که ۶ اتاق داشت. یک آموزشگاه خیاطی، آرایشگاه و تزریقات دایر کردم و بافندگی هم انجام می دادم. هر کاری که می توانستم با آن نشان بدهم که من هم هستم را انجام می دادم و خیلی هم استعداد داشتم. عمر این آرایشگاه ۳۲ سال است و الآن ۱۲ کارمند دارد؛ این آرایشگاه را دخترم اداره می کند. در آمدی که از کارم در می آورم برایم مهم نیست. چون من ۳۰ سال کار کردم. درآمدی که می خواستم برای یک خانه و یک ماشین را دارم. ولی خوب این خانم هایی که اینجا کار می کنند خیلی برایم مهم هستند. حقوقِ این خیاط ها بین ۵۰۰ تا ۷۰۰ هزار تومان در ماه است، یک خانم خیاط در جامعه ما اصلاً چنین درآمدی ندارد.

خانم جوان در ارتباط با آموزش خیاطی برای دیگران می گوید :

من سالی سه ماه آموزشگاهی دایر می کنم برای رضای خدا. چون خدا این هنر را به من داده من هم باید به بندگان خدا کمک کنم. وقتی به بنده های خدا می دهم انگار به خدا می دهم، یعنی خدا راضی می شود. من خانم هایی که کم بلد هستند را میآورم، آموزش می دهم. اگر نیازمند باشند برای آنها چرخ می خرم، وسایل دست آماده می کنم. بعد برایشان مشتری می فرستم و یا خودم استخدامشان می کنم. با خودم می گویم “بگذار کار بکند. وقتی که من با این شرایطِ فیزیکی می تونم کار کنم چرا به این خانم ها کمک نکنم؟” ما حداقل روزی ۳۰۰ دست لباس می دوزیم. ما قیمت بسیار پایینی می گیریم. مثلاً یک کت را ما ۴۰۰۰ تومان می دوزیم. با این قیمت کم، ما همیشه کار داریم. خیاط ها اینجا بیکار نمی مانند. هر خیاط در اینجا روزی ۱۵ تا ۲۰ دست لباس می دوزد.

خانم طاهره جوان در مورد شکست های زندگی می گوید :

وقتی من در کاری شکست می خورم. یک تجربه است. خوب تجربه خیلی مهم است، آدم چگونه تجربه را بدست می آورد؟ برای بدست آوردن هر تجربه زمان نیاز است. وقتی زمان می گذرد در این زمان امکان رخداد شکست هم وجود دارد. وقتی من در کاری شکست می خورم این برای من تجربه می شود و من می توانم از راه دیگری وارد شوم و وقتی که از راه دیگری وارد می شوم. به این امید وارد می شوم که شکست نخورم. اگر هم دوباره شکست بخورم. چه اشکالی دارد؟ دوباره شروع می کنم. من این همه وقت دارم. حتی یک سال عمر آدم یک دنیا وقت است. اصلاً نمی توانم بگویم ۳۰سال کار کردم و خسته شدم. نه! فکر می کنم تازه شروع کرده ام و خیلی کارها می توانم انجام دهم.

خانم جوان برای مقابله با فشارهای زندگی چنین می گوید :

در زندگی هر کسی برای ناراحتی و دلسردی غم و مشکلات هست. خوب در زندگی من هم بوده. من هیچ وقت در کارم کم نیاوردم چون هر مشکل کاری را به راحتی حل کردم. کار هیچ وقت من را خسته نمی کرد. در خانواده هم اگر مشکلی بوده سعی کردم هم خیلی شاداب و هم خیلی محکم و هم خیلی خوش برخورد با این قضیه روبرو شوم. بعد وقتی که بدانم این مشکل را حل کردم. فقط مرگ را نمی شود حل کرد. چه چیز است که راه حل ندارد؟ من سعی می کنم با اینکه ناراحتم کسانی که دور و بر من هستند را ناراحت نکنم.

خانم جوان در رابطه با عوامل موفقیت خود در زندگی چنین توضیح می دهد :

قیمت مناسب کارِ ما باعث می شود مردم استقبال خوبی داشته باشند. دیدم چرا تا زمانی که لباس مردم آماده می شه اونا اینجا بی کار باشند. آرایشگاهم را دایر کردم که هم خانم ها اینجا بیکار نباشند و هم آرایشگران اینجا بتوانند کار کنند. من حتی اگر ۱۰۰ کارمند استخدام کنم من بازم کار دارم. اصلاً کار من کم نمی شود. روز به روز هم اضافه می شود. چون قیمت خیلی مناسب است. نگاه می کنم که اگر یک مشتری به اندازه کافی پول ندارد یا کمتر پول می گیرم یا اصلاً پول نمی گیرم و یا حتی شاید چیزی هم به او بدهم و کسی متوجه نشود. ما گاهی کارهای عروس و دامادهایی را رایگان درست می کنیم بعد به بقیه می گوییم اینها قبلاً حساب کردند. من خیلی لذت می برم که می توانم یک همچین کاری را انجام بدهم.

خانم جوان خداوند را بزرگترین حامی خود در زندگی دانسته و در این باره می گوید :

پروردگار حامی من بوده است. از خانواده هیچ حمایت نشدم. الآن بچه های من بزرگ شده اند. قبل از اون بچه های من یا به دنیا نیامده بودند و یا خیلی کوچیک بودند، کاری نمی توانستند برای من بکنند تازه من باید آنها را مراقبت هم می کردم. خانواده ای هم نبود که به من کمک بکند. خودم سرِ پا بودم به قدرت خدا. می توانستم روی پایم بایستم. من هرکاری که می خواستم را انجام دادم. اصلاً نمی شود من کاری را بخواهم ولی نتوانم انجام دهم. شاید باورتون نشه که من به مادرم درس می دادم.

توصیه های خانم طاهره جوان برای جوانان :

هیچ وقت برای هیچ کاری دیر نیست. هر وقت در هر سنی و در هر شرایطی بخواهید شروع کنید همان جا اولِ کار است. نا امیدی هم دلیل ندارد.بعضی ها وقتی من را می بینند یادِ پول می افتند. من دوست دارم من را بخواهند، من را دوست داشته باشند. آنها من را نمی بینند. توانگری من را نمی بینند. من خودم را خیلی بهتر می بینم. و خیلی بهتر احساس می کنم. بچه هایم اون چیزی که من هستم را نمی بینند، من را فقط یک مادر می بینند. دوست دارم من را بیشتر ببینند. وقتی من را بیشتر ببینند به خودشان کمک می شود. خودشان استفاده می کنند از اینکه من فقط یک مادر معمولی نیستم. یا یک خیاط معمولی نیستم. تا حالا ۳۵ روزنامه و مجله با من مصاحبه کرده اند. برای من اصلاً درصد سوختگیم مهم نیست. مهم خودم هستم. شاید من در مهمانی ها لباسی بپوشم که خانم ها من را نگاه کنند، مهم خود منم، مهم دل من است. من ناخن مصنوعی می گذارم و تو دستم انگشتر هم می اندازم. لاک هم می زنم. مهم من هستم که دوست دارم. در جمع هایی که من را باور دارند لباس زیبا تن همسرم می کنم تا او هم روحیه بگیردو از گوشه گیری دربیاید.

 برگرفته از مصاحبه های انجام شده باخانم طاهره جوان

  انتشار : ۲۲ تیر ۱۳۹۶               تعداد بازدید : 1300

تهران - صندوق پستی 1474954578

با درس آموزی از موفقیت های دیگران مسیر موفقیت را هموارتر طی کنیم. کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به وب سایت راه موفق می باشد.

فید خبر خوان    نقشه سایت    تماس با ما