نظرات سر کارخانم ز. ز از شهر کرد درباره دوره آموزشی موفقیت در زندگی
با مطالعه این جلسات دیدگاهم به زندگی تغییر کرده و به این نتیجه رسیدم
که مسایلی که در زندگی دارم با کنترل ذهن و افکارم و همچنین باورهای خود میتوانم حل کنم
و زندگیم رو هر طوری که دوسدارم میتوانم بسازم
فرشته حسینی کارآفرین و مدیر تعاونی روستای میوان
روستای میوان در بخش هورامان کرمانشاه و در نزدیکی شهر پاوه قرار دارد. روستایی که 35 خانوار و 35 هنرمند گیوهباف دارد. یکی از زنان کارآفرین میوان سالها پیش گیوهبافی آموخته و بعد از کار شخصی، آن را به زنان روستا یاد داده است. حاصل این کار حالا 35 زن گیوهباف در روستای میوان است. زنانی که گیوهبافی را سخت میدانند، اما از درآمد آن راضی هستند.
گیوههای سفید میوان، سبک سنتی دارد. کفی آنها از پارچههای بهم فشرده ساخته شده است. کفیهایی که از کامیاران به اینجا میآید و بانوان روستا رویه آن را میبافند. هر چند پاکردن این گیوه سخت به نظر میرسد، اما آنها کفیهای راحتی دارند. کفیهایی که اتفاقاً برای سختی مسیرها و جادههای این منطقه مناسب است و برای همین اهالی از گیوه استفاده میکنند. هر چند حالا کفیهای چرمی هم به بازار اضافه شده است. فرشته حسینی، بانوی کارآفرینی است که تعاونی روستای میوان را راه انداخته ، گیوهبافی که خود حالا برای بیش از 60 نفر کار ایجاد کرده است. 35 نفر از آنها اهالی میوان هستند و مستقیم با تعاونی کار میکنند. گیوههایی که در میوان از 30 هزار تومان تا 200 هزارتومان قیمت دارند و بسیاری آن را کفش تاریخی این منطقه میدانند.
بیشترین گیوه بافته شده این منطقه به عراق صادر میشود. در سالهای ۹۴ و ۹۵ بیش از ۴۰ میلیـــون دلار ارزش صادرات گیوه درشهرستان پاوه بود. در کنار روستای میوان، روستاها و شهرهای دیگری هم هستند که سالانه حدود ۶۰ هزار جفت گیوه تولید میکنند. بانوان این شهر همه کارت گیوه بافی دریافت کردهاند و حالا از هر خانوار یک نفر مشغول گیوهبافی است. همچنین شهر نودشه بهعنوان شهر ملی گیوهبافی انتخاب شده است.
گیوهبافی حالا میتواند رونق صنایعدستی و اقتصاد را برای این منطقه به همراه داشته باشد. پاپوشی که هر چند مشتریان خارجی پر و پا قرصی دارد، اما هنوز در داخل کشور بهخوبی شناخته نشده و بسیاری استفاده از آن را منسوخ شده میدانند. گیوهها در صورت تبلیغات در داخل هم میتوانند بازار خوبی داشته باشند و دوباره به پاپوش محبوبی تبدیل شوند.
برگرفته از مصاحبه های انجام شده با خلنم فرشته حسینی
فتحیه رضوانی مدیرعامل شرکت تعاونی صدف لب سیاه قشم و زن برترکارآفرین ملی
فتحیه رضوانی بانویی متولد روستای نامدار برکه خلف جزیره قشم و مدیرعامل شرکت تعاونی صدف لب سیاه قشم است .
ایشان در موذد فعالیت تعاونی صدف لب سیاه قشم چنین می گوید : سرآغاز فعالیت های زنان روستای برکه خلف در سال 84 بوده و در این زمینه می افزاید : پس از شروع به کار هنرمندان در حوزه صنایع دستی و در سال 90 ، شرکت تعاونی صدف لب سیاه قشم ثبت شد و فعالیت رسمی، اداری و سازماندهی شده ما شروع شد.
رضوانی ادامه داد: با اوج گیری فعالیت زنان برکه خلف و روستاهای همجوار در شرکت تعاونی در سال 94 موفق به دریافت مهراصالت یونسکو و در سال بعد نیز به عنوان تعاونی برتر زنان در استان و کشور انتخاب شدیم.
به گفته این بانوی کارآفرین افتخارات شرکت صدف لب سیاه قشم به همینجا محدود نشد و در اردیبهشت امسال هم عنوان زنان برترکارآفرین در سطح کشور در همایش ملی «اقتصاد مقاومتی و توسعه روستایی» نصیب زنان جزیره نشین قشم شد.
رضوانی اظهار کرد: آموزش ها و حمایت های سازمان منطقه آزاد قشم در حمایت و توانمندسازی زنان جامعه محلی نقش بسزایی در افزایش خودباوری و تولید محصولات هنرمندانه به دست آنان داشته است.
به گفته او هم اکنون 30 نفر به صورت مستقیم در این شرکت تعاونی مشغول به فعالیت هستند و 96 نفر هم از روستاهای همجوار با آنان همکاری می کنند.
بانوی کارآفرین قشمی بسترسازی برای حضور بیشتر هنرمندان قشم در نمایشگاه های ملی و بین المللی صنایع دستی را ضرورتی برای آشنایی بیشتر هرچه مردم با فرهنگ اصیل قشم و فروش صنایع دستی دانست.
وی طراحی مناسب و تولید محصولاتی که گردشگران تمایل بیشتری به خرید آنها دارند، استفاده از مواد اولیه با کیفیت و عرضه صنایع دستی در بسته بندی های شکیل را از جمله مهمترین برنامه های هنرمندان قشم دانست که با حمایت های سازمان منطقه آزاد قشم برای ارتقای جایگاه محصولات اصیل قشمی در سبد خرید گردشگران داخلی و خارجی، دنبال می شود
برگرفته از سایت منطقه آزاد قشم
سروت عسگری مدیرعامل رهاورد مادرگیل و شالیزار چایخانسر
سروت عسگری رانکوهی متول 1332 دارای تحصیلات کارشناسی ارشد در پژوهش علوم اجتماعی و دبیر باز نشسته ، مدیرعامل دوموسسه رهاورد مادرگیل و شالیزار چایخانسر که در زمینه فرهنگی – اجتماعی واقتصادی فعالیت می کنند می باشد.
خانم سروت عسگری در مورد بیوگرافی خود چنین می گوید :
درده سالگی به همراه دیگربرادران وخواهرانم برای تحصیل ازروستا به تهران مهاجرت وبه همراه پرستار و دوراز پدرومادربه تحصیل مشغول شدیم.بعد از دریافت دیپلم ازگروه فرهنگی هدف شماره ۲، دررشته مهندسی طراحی صنعتی پذیرفته شدم.اما تاثیرفرهنگی محیط خوب مدرسه باعث شد که دراعتراضات دانشجویی ۱۶ آذرشرکت وازادامه تحصیل محروم گردم. بعد از اخراج از دانشگاه درسال ۱۳۵۴ بلافاصله در یک شرکت خصوصی در ارتباط با رشته تحصیلی ام مشغول کارشده وخیلی زودبه جایگاه خوب و مناسبی رسیدم .
اما این کارمرا راضی نمی کرد زیرا دغدغه ذهنم معطوف به کارهای فرهنگی واجتماعی بود.این بود که در آزمون آموزش و پرورش شرکت کرده وبه عنوان آموزگاردرجنوب تهران استخدام شدم . هرروز با شوق فراوان مسافت طولانی بین خانه و کاررا ازمیان ترافیک سنگین کامیون ها طی می کردم، بدون اینکه ذره ای احساس خستگی نمایم. معنای فقر و پیام کتاب ۲۴ساعت خواب وبیداری صمد بهرنگی را در میان دانش آموزانم ازنزدیک حس کردم.زیرا آنها می گفتند : ماپدرانمان رادرروز نمی بینیم چون زمانی که آنها ازکار به خانه برمی گردند ما خواب وصبح قبل از بیداری ما از خانه خارج می شوند.تمام تلاشم این بود که کلاسم را به گونه ای اداره کنم که طعم شادبودن درکلاس را جایگزین طعم تلخ این جدایی ها نمایم.درحقیقت شاگردانم بخش بزرگی اززندگیم شده بودند.ازاین احساس بعد از انقلاب وهمچنیین بعد از ازدواج وبچه دار شدن ذره ای کاسته نشد.
بابزرگتر شدن فرزندانم تصمیم گرفتم دوباره درس بخوانم امااین بار نه دررشته فنی بلکه دررابطه با نیازی که احساس می کردم . در رشته پژوهش علوم اجتماعی پذیرفته وکارشناسی ارشد را دریافت و به تدریس دروس جامعه شناسی وروان شناسی اجتماعی پرداختم .تجربه کار درمیان نوجوانان وجوانان ومشکلاتی که با آن دست به
گریبان بودند مرا برآن داشت که به کانون اصلاح تربیت، جایی که در آن بزهکاران نوجوان را نگه داری می کردند بروم.تا جواب سئوالم را،اینکه چرا این بچه ها مسیرشان به آنجا کشیده می شودپیدا کنم.طی قراری با خانم همایونی مدیر موسسه توسعه فرهنگی کودکان به کانون که در زیبا شهرواقع بود رفتم.اولین باربود که وارد فضای زندان می شدم. تردید ، ترس واضطراب وجودم راگرفته بود. دراین فکر بودم، که ناگهان یکی از کارشناسان به سمت من آمد.پرسیدم که کجا می توانم خانم همایونی را … جمله ام تمام نشده جواب داد ایشان هنوزنیامده اندلطفا تشریف ببرید به یکی از کلاس های ما که معلم ندارد . دهانم از تعجب باز مانده بود ، من؟ من بروم؟ آخه من که …باز کلامم تمام نشده محترمانه گفت نترسید،الانه که آنها همدیگر را بکشند وبا انگشت به کلاسی که می بایست می رفتم اشاره کرد.درحالی که کیفم را دودستی گرفته بودم آهسته وارد کلاس شدم.خدایا چه می بینم ۱۰ تا ۲۰پسر۱۱ تا ۱۷ ساله با قامتی کوتاه وبلند واندام ریز و درشت که ازسرکول هم بالا می رفتند.با دیدن من ناگهان ساکت شدند ودرجا ایستادند.با لبخند سلام کردم.جوابی نشنیدم.سرتا پای مرا ورانداز می کردند.آهسته به میان آنها رفتم درحالی که ترس تمام وجودم را گرفته بودشروع کردم راه رفتن.به آنها نگاه می کردم ،نفس درسینه ام حبس شده بود.اما خیلی زود توانستم اعتماد به نفسم را به دست آورم.گفتم بچه ها من همین الان به اینجا رسیده ام .واقعا انتظار نداشتم درکلاس شما باشم.تصورم ازشماچیزدیگری بودولی خوشحالم که درمیان شماهستم.خودم را معرفی کردم ،داشتم ادامه می دادم که ناگهان سکوت کلاس توسط پسرقد بلندی که درآخرایستاده بود شکسته شد ،گفت : حالا چرا کیفتان را دودستی گرفته اید؟چرا زمین نمی گذارید؟یک دفعه به خودم آمدم دیدم درست می گوید.فکر کردم جوابی بدهم که همه را به واکنش وادارد تا شاید حرف بزنند.جواب دادم: درسته .برای اینکه می دانم کجا هستم . محتوای کیفم را دوست دارم .ناگهان سکوت توسط همه بچه ها شکسته شد، با هم گفتند : خانم عسگری شما اولین نفری هستید که رک با ما صحبت کردید. قبل از شما ازکسانی که این سئوال را پرسیدیم با تعارف جواب دادند و ما دریک لحظه کیفشان را خالی کردیم.ازخوشحالی داشتم پرواز می کردم . موفق شده بودم سکوت را بشکنم.بچه ها شروع کردند به صحبت کردن ، از اینجا وازآنجا گفتن.طوری که گذشت زمان را احساس نکردیم . درب کلاس باز شد و آقایی که مرا به کلاس راهنمایی کرده بود درآستانه درب ظاهرشدودرحالی که با تعجب به بچه ها نگاه می کردگفت:زنگ تفریح زده شد نیامدید بیرون وتندتند بیسکویت ها را بین بچه ها تقسیم کرد ودر حالی که با تعجب به من نگاه می کرد ازکلاس خارج شد.پسرها می خوردند وحرف می زدندواینکه چرا پایشان به آنجا رسیده بود؟ زمان گذشت باز ما صدای زنگ را نشنیدیم.اعلام کردند ساعت ناهار است.بچه ها را برای ناهار بردند.هنگام رفتن گفتند دوباره می آیید؟دستم را تکان دادم وخداحافظی کردم.آن ها دورشدند ولی انگار دنیا را به من داده باشند.چه تجربه قشنگی بود.اما ته دلم گرفته بود.چرا باید جای این بچه های دوست داشتنی اینجا باشد؟
وارد دفتر شدم .همه بااحترام از جابلند شدند وبه من تبریک گفتند.گفتند شما اولین نفری هستید که با استقبال بچه ها مواجه شده اید.خانم همایونی به سمت من آمدندوضمن خوش آمد به من گفتند :ولی خانم عسگری مابه وجود شما دربین دختران کانون احتیاج داریم.تا آمدم چیزی بگویم مرا به سمت قرینه ساختمان بخش دختران هدایت کردند.وارد محوطه دختران شدم.آنها به صف برای غذا ایستاده بودند.دربشقاب هرکدام تکه ای نان وغذا می ریختند.قاشق نداشتند می بایست با نان غذارا می خوردند.صحنه خوشایندی نبود.قلبم درد گرفته بود.
تصمیم گرفتم درهفته یک روز داوطلبانه به آنجابروم و با آنها کار کنم .هنگام رفتن درمسیر نان وپنیر می خریدم ، سفره ای پهن می کردم وهمگی دور آن می نشستیم تاهمزمان باخوردن، بچه ها سفره دلشان رانیز بازوخودرا خالی کنند.اما دل من پر وپرتر می شد.دخترکان کانون انعطاف زیادی برای تغییر از خود نشان می دادند وزمانی که برای برگشتن به جامعه آماده می شدند ،از ما خداحافظی و به بیرون می رفتند.ولی دیری نمی گذشت که دوباره دستگیروبه کانون برمی گشتند.وقتی علت را می پرسیدیم جواب می دادند برای اینکه مارا به جایی فرستادید که از آنجا مجبور به فرارشده ومورد سوء استفاده قرار گرفته بودیم.دوباره کار از نو شروع می شد وتکرار آنچه که شاهدش بودیم.با این تفاوت که وقتی دوباره به کانون برمی گشتند دیگر آن ترسی را که اولین بارداشتند نداشتند.واینکه از حرفه ای های درون کانون چشم و گوششان باز شده بود وهربار که بیرون می رفتند با جرم سنگین تر برمی گشتند.به این نتیجه رسیدم که کار در کانون به مانند آب در هاون کوبیدن است .از آنجابیرون آمدم وساعاتی درهفته داوطلبانه در بعضی از سازمان های غیر دولتی به فعالیت فرهنگی مشغول شدم.
تا اینکه در سال ۸۲ در مراسم فوت مادرم در اتاقکی درقبرستانی که در روستایی در شمال بود متوجه سرنگهایی درکف آن شدم که وقتی علت را پرسیدم جواب شنیدم که عده ای ازجوانان شب هنگام به تزریق مواد مخدر می پردازند.قلبم درد گرفت ،با خودگفتم وای بر ماکه همه فعالیتها در تهران متمرکز است وبه روستا توجه نمی شود.اگر غیر ازاین بود جوان روستایی مجبورنبود بی کاری خود را این گونه جبران کند ویا درجستجوی کار به کلان شهرها مهاجرت کند وحاشیه نشین گردد و سر از کانون در آورد.این بود که با همفکری وهمکاری خانواده ودانش آموختگان روستا موسسه توسعه فرهنگی واجتماعی رهاوردمادرگیل را با هدف پیشگیری از آسیبهای اجتماعی راه اندازی کردیم.وفعالیت کتابخانه ای وزیست محیطی رابامشارکت مردم آغازکردیم که ازاقبال خوبی مواجه شد.از آنجا که یکی از عوامل آسیبها بی کاری است ، شرکت کنونی را با سرمایه اندک که تماما پرداخت نشده بود با موضوع بسته بندی سبزیجات ،صیفی جات ومیوه جات که از عهده دختران جوان روستایی برمی آمد تاسیس کردیم .فرایند تاسیس و تشکیل وراه اندازی آن به طور قانونی خیلی طولانی شد وخیلی سخت بود چون به دلیل نداشتن امکانات مالی مجبور بودم تمام مراحل اداری راشخصا انجام دهم وهرهفته مسافت بین تهران وگیلان را طی کنم.کار را شروع کردیم . آستینها را بالا زدم وشخصا به بچه ها روش نوین آشپزی را آموزش دادم وبا آنها آشپزی کردم .با وجود تحصیلات و سابقه کاری برایم عار نبود که در تمام کارهابه همراه آنان مشارکت می کنم.از جانب عده ای ازکج فهمان مورد تمسخروتحقیرقرارمی گرفتیم .اما به دختران تحصیل کرده روستا که قدرت اجرایی نداشتند روحیه می دادم تا مفهوم کاررادرک وبرای آن ارزش قائل شوند واعتماد به نفسشان را ارتقاء دهند.از آنجا که تولیداتشان در آنجا مشتری نداشت مسئولیت بازاریابی را خود بر عهده گرفته وضمن فعالیتهای دیگری که مشغول بودم به توزیع محصولات آنان در سطح آشنایان پرداختم تا از فروش آنها بتوانند هزینه ها را پاس و حقوقشان را برداشت کنند.توجهی به تمسخرها و کنایه ها نمی کردیم وبه مانند تصویر مونالیزا با سکوت وبا لبخند تمسخرآنان را نظاره می کردیم.زیرا درراهی گام برمی داشتیم که ماموریت وچشم انداز آن برای ماروشن بود.بچه ها توانمند وتوانمندترمی شدند.از آنجا که زمان زیادی که بین تهران وگیلان صرف می شد برایم با ارزش بود تصمیم به گسترش کارگرفتیم. زمینی خریداری شد که تمام مراحل اداری آن راشخصا انجام دادم تامجوزهای لازم برای احداث یک مجموعه صنعتی باسردخانه بالاوزیرصفردریافت وآن را به منصه ظهوربرسانیم وساخت وسازراشروع کنیم.
در شروع پیمانکاران مبالغ هنگفتی را پیشنهاد می دادند که از عهده ما برنمی آمد این بود که یکی از خواهرانم که تحصیل کرده رشته فنی بود داوطلبانه به ما پیوست وکار ساخت وساز با نظارت اودرسه طبقه بازیربنای ۲۵۰۰مترمربع شروع گردید.این کار ساده نبود بلکه با عبور از سختیهاومشکلات بسیار وبا تلاش وهمت مجموعه ای که از آغاز باهم کار می کردیم میسر گردید.طوری که سردخانه بالای صفربه بهره برداری رسید. اکنون با عبور از سختیهای چند ساله کار کوچکی را که آغاز کرده بودیم در آستانه شروع کاربزرگی قرارگرفته ایم که در نوع خود در منطقه کم نظیراست ومی تواند منشاء خیربسیاری برای روستاوروستاییان وهمچنین گشایش کسب وکارهای زیادی در حاشیه خود باشد.
بدین ترتیب یک کارآفرین اجتماعی شدم.آشنایی با انجمن زنان مدیرکارآفرین واعضای فرهیخته آن که به مثابه دانشگاهی برای من بودوهمچنین با استفاده ازظرفیتهای جوانان روستا امکان تغییرراایجاد وبا عبور از تجربیات سخت وتلخ به تجربیات جدیدی وارد شدیم که بسیارشیرین و دلنشین است.گویی ادامه زندگیم به آن وابسته است.
از تمام عزیزانی که در این راه با ما بودند وصادقانه تلاش کردند ولی ذکرنام آنان در این نوشتار میسر نیست اما در تاریخچه این مجموعه نام آنان به عنوان بنیان گذاران تغییرثبت خواهد شدبسیار سپاس گزارم.
با آرزوی اینکه تعداد بیشتری به ما بپیوندند تا دست در دست هم برای آینده بهتر روستاهایمان تلاش کنیم و شاهد مهاجرت بی رویه روستاییان به کلانشهرها که منشاء بسیاری از آسیبها می تواند باشد نباشیم.
برگرفته از سایت یارا گروه
سارا شعبانزاده مدیرعامل شرکت تجسم آینده پویا
سارا شعبانزاده در سال 1362در شهرشیرازمتولد شدو دارای تحصیلات کارشناسی فناوری اطلاعات و ارتباطات می باشد . ایشان موسس و مدیرعامل شرکت تجسم آینده پویا می باشد که در سال 1389 تاسیس شده استکه در این شرکت 6 نفر به صورت ثابت و 10 نفر به صورت پیمانکار فعالیت می کنند.
خانم سارا شعبان زاده در مورد فعالیت های کاری خود چنین می گوید :
من دربچگی دوست داشتم دندانپزشک شوم و بعدتر به دلیل مرگ ناگهانی برادرم خیلی سرگردان و توام با بی انگیزگی کامل بودم که به طور اتفاقی با کلاس کارآفرینی آقای شورکی آشناشدم و در آن مکان ایده و تفکرات خود را جلا دادم و روحیه کارآفرینی را در خودم تقویت کردم و طرح خود را با کمک استادم آقای شورکی به عنوان طرح توجیهی در کشور مطرح کردم و هنگام مجوز استعلام گرفتم و هیچ ارگانی در چارچوب قوانینش نمی توانست به من مجوز فعالیت بدهد با توجه به اینکه این طرح برای اولین با ر در کشور مطرح شده بود و زیر ساختی نداشت به طور مستمر از سال 85 تا 87 پیگیری کردم و چارچوب ها را ساختم و مجوز را در قوانین آموزش و پرورش کل به وجود آوردم واولین مجوز را در کشور گرفتم و اکنون اولین مجوز مجتمع تخصصی کامپیوتر از سنین 4 سال به بالا را از آموزش و پرورش کل فارس در کشور دریافت کردم و تمام محصولات از قبیل کتاب و مولتی مدیا و پکیج آموزشی متد کید کام ( اولین متد آموزش تخصصی رایانه کودکان در کشور) را با همکاران شرکت به عرصه اجتماع و توزیع گسترده رساندم. و شعبات مختلف کارگاههای تخصصی رایانه کودک را در سرتاسر کشور پوشش دادم و اکنون درخواست های زیادی از کشورهای دیگر چون مالزی / قطر / کانادا / ... جهت نمایندگی دارم که در حال بررسی و اقدامات اولیه می باشد .
وجود یک چالش اجتماعی و نبودن یک مکان مجزای آموزشی کامپیوتر با تجهیزات و کتابها و ..... مخصوص کودکان ایرانی مرا بسمت اینکارسوق داد.
الگوی اصلیم درکارآفرینی استاد و همراه همیشگی من جناب آقای شورکی (کارشناس المپیاد رایانه جهانی ) بوده اند. همچنین یکی از مهندسین با تجربه و مدبر استان که گام های زیادی در زمینه IT برداشته است جناب مهندس سید حسام الدین فال اسیری ( موسس ومدیر آموزشگاه کامپیوتراحسان و شرکت حسام رایانه) میباشند.
من درابتدای کارم ترس نداشتم و لی یک مشکل بزرگ داشتم که سنم کم بود و به سختی می توانستم به افراد جهت ارائه طرح و گرفتن مجوز و مسائل دیگر بفهمانم که سن مطرح نیست و ایده بزرگ مهمتر از هر چیز است . و با وجود اینکه خودم طراح متد کید کام (KID-COM) هستم باز هم به دلیل نداشتن سن 30 سال مجوز به نام مادرم صادر شده است که در 30 سالگی به نام من انتقال یابد . شغل نداشتم و دانشجو بودم .
به نظر من هرمشکلی مانند یک مسئله می باشد و یک تفکر خوب کلید حل آن می باشد و من چالش های زیادی داشتم و لی با تدابیرمختلف هر مسئله مالی را به گونه ای حل کردم و تا کنون هیچگونه وامی دریافت نکرده ام و نامه های وام من حتی صادر شده است و من با تدابیرم از خود طرح درآمد به دست آوردم و درراه خودش خرج کردم . روزهای عادی با خانواده ام به تفریحات می پردازم و گاهی با دوستانم و تفریحات طبیعت و بخصوص شنا و اسب سواری و تیر اندازی را خیلی دوست دارم و معمولا عاشق دریا و آب هستم . با موسیقی و هنر خیلی آرامش میگیرم وخودم فلوت می زنم (البته بعد از فوت برادرم تا کنون این کار را انجام نداده ام زیرا خاطرات زیادی با او برایم زنده می شود ). در محیط دوستان و خانه زمانهایی که دیگر متعلق به کارم نیست به خودم قول داده ام که فقط سارا باشم نه خانم شعبانزاده که باز هم تفکرات کاری را برای خودم دوش کشی کنم . ویک تایم کاری در نظر میگیرم مگر در مواقع خیلی ضروری که دیگر نتوانم و باید آن مسئله زود حل شود .
معمولا چون در محیط های مختلف وارد شدم که طرحم را اثبات کنم کل استان فارس و ارگانهای مختلف کشور مرا می شناسند و به عنوان یک راهنما و مشاور در هر حیطه کاری تجربیات کارآفرینی خود را به دوستان و اطرافیانم ارائه می دهم و آنها را به افرادی که می شناسم معرفی میکنم و این کار باعث شده که بتوانم بیشتر به عنوان یک راهنما ی شغلی در خدمتشان باشم .
کار من چون در ابتدا یک ایده بود و بعد به یک طرح تبدیل شد و بعد به عنوان یک شغل کارآفرینی قلمداد شد هر مرحله یک سری موارد کاری و اجتماعی و خانوادگی متفاوت داشتم و لی خوشبختانه من در هر مرحله با تمام وجود سعی کردم در صورت بروز هرگونه سوء تفاهم یا مشکلات خانوادگی و دوستانه با اطرافیانم جلسه ای توام با آرامش و تفکر و تشریح مسائلم به وجود بیاورم و با هم این موارد و فاصله ها را کم کنیم . اصولا فردی آرام وصبوری هستم و مشکلات کاری را در حد خودشان با مشاوره های مختلف از افراد متخصص در آن حیطه کمک می گرفتم و حل میکردم ودر خانه همیشه سعی کردم سارا باشم تا خانم شعبانزاده .
لذت بخش قسمت کارم آموزش و تدریس کامپیوتربه کودکان و آموزش طرح درس به مربیان رایانه کودک . کارهای مدیریتی را دوست دارم و لی عاشق تدریس به کودکان هستم و از دیدن عکس العمل های آنها درس میگیرم ( به نظرم کودکان باعث می شوند شما هر روز به مسائل جامعه و ..... خود به خود به روز شوید) . مشکل من از ابتدا تا کنون سن کم من است و نمی توانم مجوز به نام خودم بگیرم و نمی توانم چون مجوز به نام نیست نامه های وام خود را نقد کنم و نمی توانم حتی به عنوان مدیر موسسه خود دریافت کارت مدیریت کنم و سابقه کاری آموزش و پرورشی خود را اثبات کنم و ...........
مطمئنم در آینده این طرح یک طرح بین المللی خواهد شد و پیوند فکری و تفکرات خلاق و کارآفرین بین کودکان سرتاسر دنیا برقرارخواهد شد.
در سال 88 کارآفرین برتر استان فارس شدم و از مدیر عاملی آن کانون به نام کانون تجسم آینده استعفا دادم و فقط 48 سهم خود را آنجا حفظ کردم و در ظرف یک هفته شرکت جدید خود به نام شرکت تجسم آینده پویا را دایر کردم و با مدارس و آموزشگاههای مختلف قرارداد طرحم را بستم و مجدادا پیگیری کردم واولین مجوز مجتمع تخصصی کامپیوتر از سنین 4 به بالا را از آموزش و پرورش کل گرفتم و در ظرف یک سال هم که نشده این شرکت مقام کارآفرینی برتر کشور سال 89 و کارآفرینی اجتماعی برتر استان فارس سال 90 را دریافت کردم .
برای من خیلی مهم بود که جلوی این رفتار زشت و ناپسند برخی اساتید دانشگاه را بگیرم که طرح های دانشجویان را به نام خود شان ثبت میکنندو ادعای مالکیت طرح را می کنند در صورتی که تفکرات دانشجو را به سرقت برده اند . این کاررا کردم که به تمام دانشجویان نشان دهم یک زن در هر موقعیتی می تواند از حق خود به بهترین نحو محافظت کند و به دیگران حتی اگر مقام و پست بالاتر از او دارند اجازه ندهد حق او را ضایع کنند .
در تمام مراحل دادگاههای قضایی و شوراهای حل اختلاف سربلند شرکت کردم و آن استاد را محکوم کردم و همچنان با پیشرفتهای خودم و ممنوع کردن اجرای طرح KID-COM برای ایشان و هر کس که با من قرارداد ندارد ....تمام حقوق خویش را گرفتم .
به نظر من در هر راهی که تازه است و دیگران نرفته اند فراز و نشیب های زیادی است زیرا در جاد ه هموار قدم نمی گزارند و اگر دری درجلوی شما قرار میگیرد که قفل بزرگی به آن زده اند نگران نباشید چون اگر قرار بود باز نشود جای آن در دیوار می گذاشتند و کلمه شکست را با تمام مشکلات که پیش رو دارید از دایره لغات دایره المعارف خود حذف کنید زیرا توکل به خداوند را از خویش می گیرید و در تاریکی قدم میگذارید .
ایمان به اینکه مالک فقط خداست و او چون بگوید موجود باش هر چیزی در یک لحظه موجود می شود . افرادی که در سر راهتان هستند فقط برای امتحان فکری شما هستند و ما در یک ماز قدم می گذاریم که با ید تمرکز به هدفمان را فراموش نکنیم . توکل به خدا و پیگیری و تمرکز بر روی هدف ام و مقاومت در برابر به تصویر کشیدن افکارم رمز موفقیت من است .
بنظرم لازمست که قبل از اینکه به دیگران اعتماد کنی اول به یک مشاور و یک وکیل خبره و متخصص در هر زمینه چه کاری و چه اجتماعی و.... مشورت کن و صبح زود قبل از اذان صبح بلند شو و از خداوند بخواه با توجه به مشورتهایی که گرفتی و دانسته هایی که داری تو رو در گرفتن تصمیم یاری کنه و درست و اشتباه بودن آن موضوع را برایت در کمترین زمان روشن کنه .
پیشنهادات خانم سارا شعبان زاده
تمام تلاش خود را در حمایت از تفکرات کارآفرین و خلاق دانش آموزان بکارگیرید . پرورش کودکان خلاق و کارآفرینی کار بسیار شایسته و قابل ستایش است ولی این کودکان در آینده اگر دغدغه دزدیدن افکارشان باشد هیچگاه موفق به اجرای به موقع افکارشان نخواهند داشت . من باید در 22 سالگی طرحم و مجوزم رادریافت میکردم نه 27 سالگی ثبت کنم و منتظر بمانم که 30 سالگی مجوز بگیرم . حل این چالشهای اجتماعی به عهده ی دولت به تنهایی نیست بلکه تمام اقشار جامعه باید در حمایت قدم بردارند.
ودرانتها باید بگویم بانوان ما باور کنند که توانایی آنها با توجه به داشتن روحیه ظریف و صبورانه ی خدایی که مهر مادری را تجلی بخشیده از دو مرد بالاتر است .
برگرفته از سایت انجمن زنان کارآفرین با تلخیص و اضافات
شهین دخت سرلتی گلاب زهرا
شهین دخت سرلتی در سال ۱۳۲۷ در شهر بافت استان کرمان به دنیا آمد. او پس از پایان تحصیلاتش در مقطع دکترا در رشته روانشناسی اجتماعی و ارتباطات در آمریکا به ایران بازگشت و به کارهای فرهنگی روی آورد و در ” بنیاد خیریه فرهنگی حاج علیاکبر صنعتی ” مشغول به کار شد. در سال ۱۳۵۶ همایون صنعتیزاده، پاجوشهای گل محمدی را از کاشان به لالهزار بردسیر آورد تا همراه همسرش بهجای تریاک، گل محمدی بکارد. در همان روزهای نخست بسیاری از اهالی محل، این زوج را به رؤیاپردازی متهم کردند و معتقد بودند کاشت گل سودی ندارد و سرانجامش ورشکستگی است؛ اما همایون و شهین دخت نهتنها مأیوس نشدند بلکه در کار خود راسختر هم شدند. گل سرخ آنچنان رونقی گرفت که نهتنها مردم لالهزار را وارد یک فعالت اقتصادی مناسب کرد بلکه هزار هکتار زمین کشاورزی را زیر کشت گُل برد.
زحمات بانوی گُل سرخ به تأسیس شرکت گلاب زهرا منجر شد، شرکتی که خیلی زود طلایهدار کشاورزی ارگانیک در ایران شد و اکنون سالهاست که صدها هکتار مزارع گل محمدی در منطقه لالهزار و صاحب آباد بردسیر را به روش ارگانیک مدیریت میکند. این شرکت که نخستین شرکت ایرانی دارای گواهینامه ارگانیک از انجمن خاک انگلستان (Soil Association) است، یکی از معتبرترین نهادهای بینالمللی درزمینهٔ کشاورزی ارگانیک است و همهساله مزارع و کارخانههای گلابگیری این شرکت توسط کارشناسان انجمن خاک انگلستان بازدید میشود. زحمات بانوی گل سرخ نتیجه داده است. گلاب، اسانس و گل محمدی شرکت او شهرتی جهانی یافته و مورد تقاضای بسیاری از شرکتهای جهان از انگلستان، آلمان، فرانسه، کانادا، روسیه، ترکیه، اتریش، سنگاپور، نیوزلند، استرالیا تایلند و چین… هستند.
اما نکته مهمتر اینکه عواید این شرکت مطرح به بانوی گل سرخ و همسرش تعلق نگرفت بلکه سهام عمده آن به بنیاد خیریه فرهنگی تربیتی صنعتی تعلق گرفت. بنیادی که وظیفه دارد زمینه ورود کودکان بیسرپرست را به بازار کار فراهم کند. بنیاد هماکنون پروژههای اجتماعی بسیاری در استان کرمان، شامل پرورشگاه پسران و خانههای متعدد برای کودکان معلول در شهر کرمان همچنین پرورشگاه دختران در شهر بم را پشتیبانی میکند.
بانوی گل سرخ چهرهای از زن ایرانی است که به هر دلیلی کمتر شناختهشده و کمتر بهعنوان الگوی موفق زن ایرانی فعال در زیست اجتماعی و اقتصادی معرفیشده است. زنی که تمام موانع محیطی، فرهنگی و سیاسی را به چالش کشید تا به ایجاد نهاد مدنی پایدار اقدام کند. نهادی که مردم منطقهای را وارد فاز فعالیت اقتصادی سالم کرد و به نمونهای از مشارکت مدنی تبدیل شد. اکنون ” گلاب زهرا ” نهتنها اشتغال آفرین شده بلکه به نهاد حامی ” بنیاد خیریه فرهنگی حاج علیاکبر صنعتی ” هم تبدیل شده است. بنیادی که وارد دهمین دهه از عمر خود شده است.
برگرفته از سایت آریانا سیر دالاهو
زینت دریایی کارآفرین گردشگری روستای سلخ جزیره قشم
زینت دریایی سه فرزند دارد، یک دختر و دو پسر که دو نفر از آنها خارج از کشور مشغول تحصیل هستند و یکی از آنها در روستای سلخ به مادر کمک ميكند، شوهرش نیز صیاد است و در تعاونی صیادان روستا کار میکند. آنها زمانی که زینت فقط ١٢سالوپنج ماه داشت با هم ازدواج کردند و ١٤ سال و هفتماهه بود که اولین بچهاش را به دنیا آورد، شوهری که به گفته زینت، عاشق هم هستند و از همان زمان که او بهعنوان یک بهورز و ماما برقع را برداشت با وجود سختیها و ملامتهای بسیاری که کشید؛ اما همیشه و تا همین امروز حامی همسرش بوده است، هرچند ابتدا مخالف کارهای او بود.
زینت دریایی خانه خودشان در روستای سلخ را به اقامتگاه بومگردی تبدیل کرده تا پذیرای میهمانان و گردشگرانی باشد که برای دیدن جذابیتهای قشم راهی این جزیره میشوند. این اقدام او برای حدود ٢٠٠ نفر بهصورت مستقیم و غیرمستقیم شغل و محل کسب درآمد شده است، ٩٦ زن اهل سلخ در کار تولید صنایع دستی و فروش آن به گردشگران هستند و بقیه هم یا در آشپزخانه و دیگر قسمتهای خانه مشغولند، یا راهنمای گردشگران برای دیدن جزیره هستند، اعضای گروه موسیقی سنتی زار، صیادان سنتی، رانندههایی که گردشگران را جابهجا میکنند و... را هم باید به اینها اضافه کرد.
خانم دریایی در مورد وارد شدن به عرصه گردشگری چنین توضیح می دهد : من از ١١ سالگیام در روستای سلخ فعالیت اجتماعی داشتم، آن موقع کار تزریقات و پانسمان را یاد گرفتم و در روستا انجام میدادم، از ١٦ سالگی ماما بودم، بعدها برای مبارزه با اعتیاد تلاش کردیم و توانستيم حدود ٧٠نفر از اهالی را ترک بدهیم، در زمینه بهداشت محیط و بهداشت محل کار، کلرزنی آب آشامیدنی و... هم تلاشها و فعالیتهایی کردم.
علاوه بر این از حدود ٢٠ سال پیش با همراهی تعداد زیادی از خانمهای روستا، تعاونی تولید و فروش صنایع دستی را در سلخ راهاندازی کردیم که گاهي آثار آنها را در نمایشگاه میفرختیم و بعضی وقتها هم زنها خودشان کالابهکالا محصولات را بین هم عوض میکردند و...؛ بعدها بهدلیل اینکه من از روستا رفتم، آن تعاونی تعطیل شد و وقتی برگشتم تلاش کردم دوباره آن را احیا کنم، با این کار دختران و زنان جوان روستا مشغول به کار شدند و برای خودشان راه درآمدی پیدا کردند.
او میافزاید: اما در ادامه دیدم با این کار همه اهالی نمیتوانند مشغول شوند و درآمد داشته باشند، به همین دليل کار گردشگری را شروع کردیم که هرکسی که توانست و مایل بود بیاید وسط و بخشی از کار را بگیرد، براي مثال برخی از زنان روستا که خودشان هم سرپرست خانوار بودند؛ اما سنشان بالاست و چشمهاشان نمیبیند که صنایع دستی درست کنند، به این فکر میکردیم که برای اینها چه کاری انجام دهیم، به همین دليل به غیر از اتاقهای خانه خودمان، در ٢٦ خانه روستا یک اتاق را برای اسکان گردشگران تجهیز کردیم، سرویس بهداشتی را استانداردسازی کردیم که این خانوادهها هم از این طریق مقداری درآمد داشته باشند. الان با همین امکانات میتوانیم در یک شبانهروز از ١٥٠ نفر با اقامت، صبحانه، ناهار و شام پذیرایی کنیم.
آنگونه که زینتب میگوید، ایده این کار از مراسم عروسی پسرش به ذهنش خطور کرد، او و خانوادهاش بعد از بازگشت دوباره به روستای سلخ یک مراسم عروسی سنتی با حضور حدود ٢٠٠ میهمان از شهرهای مختلف ایران در روستا برگزار کردند، هنگام برگزاری مراسم، هرکدام از اهالی روستا تعدادی از میهمانان را اسکان دادند و همین نقطه شروعی شد برای ایده راهاندازی اقامتگاه روستایی گردشگری در سلخ.
حالا هرکدام از اهالی روستا بهنوعی در این پروژه گردشگری روستایی مشغول به کار هستند، گروهی از اهالی که پیش از این در کار نواختن موسیقی سنتی زار بودند، حالا بخش تقریبا ثابتی از کار این خانه شدهاند، اگر میهمانان خانه زینت دریایی زیاد باشند و تقاضای اجرای موسیقی کنند، این گروه برای آنها خواهند نواخت. اعضای گروه اغلبشان سن بالایی دارند و برخی از آنها بیشتر از ٥٠سال است که سازهای این موسیقی را مینوازند؛ اما پیشازاین هیچ منبع درآمدی دستکم از راه نواختن موسیقی نداشتند.
٢٧ نفر از اهالی روستا، شامل ٢١ زن و شش مرد هم بهصورت مستقیم و ثابت در این خانه کار میکنند، کارهایی مانند تهیه نان و غذا و مرتبکردن محل اقامت و خواب گردشگران و... .
زینت دریایی واکنش های مردم روستای سلخ را در مورد فعالیت های خودش چنین توضیح می دهد : اهالی روستا در مجموع راضی هستند، چون در چند سال گذشته در منطقه ما شغل کاذب و مخرب قاچاق سوخت به یکی از اصلیترین محلهاي درآمد برای برخی تبدیل شده بود که واقعا آثار مخرب و خطرناکی داشت، هم بهلحاظ فرهنگی و هم بهلحاظ زیستمحیطی به منطقه آسیبهای وحشتناکی وارد کرد، ریختن و نشت گازوییل در آب دریا، زیستگاههای سنتی و صیدگاههای قدیمی اطراف روستا را از بین برد، در این محلها در گذشته یک بچه پنج، شش ساله میرفت و با یک ابزار ساده بهراحتی ماهی میگرفت برای ناهار یک خانواده پنج نفره؛ اما حالا وضعیت آنقدر خراب شده که یک لنج بزرگ میرود وسط دریا بعد از کلی مشقت چهار کیلو ماهی میآورد. مردم اینها را دیدهاند و خواستار تغییر وضعیت هستند.
او در ادامه میگوید: اما به نظر خودم چیزی که خیلی وحشتناکتر است، اثرات مخرب فرهنگی این شغل کاذب روی ذهن جوانان روستاست، اینقدر که همه توی کار قاچاق بودند و افرادی یکشبه میلیونر شدند، مغز جوانهای سالم و آماده کار، آسیب دیده و حاضر نیستند سراغ شغلهای آهسته و پیوسته بروند، نمیخواهند با گذاشتن سنگ روی سنگ موفق شوند، من میخواستم این را شروع کنم که به آنها نشان دهم میشود اینطوری هم موفق شد، شغل سازنده و مفیدی نيز وجود دارد، هم برای فرهنگ روستا خوب است هم به کمک محیط زیست میآید.
برگرفته از مصاحبه های انجام شده با خانم زینت دریایی
پروین افشار کارآفرین در عرصه کشت قارچ
خانم دکتر افشار در مورد بیوگرافی خود چنین می گوید :
با نام و یاد خداوند متعال، بنده پروین افشار هستم و در منطقه قهاوند متولد شده ام و 3 سال هست که به همراه خواهرم به کشت قارچ دکمه ای در کارگاه مشغول هستیم. بنده در رشته دکترا مدیریت بازاریابی تحصیل کرده ام و نیز در تولید قارچ و آموزش و مشاوره کشت نیز فعالیت داشته ام. در حال حاضر در سطح استان همدان نزدیک به 250 واحد کارگاهی و خانگی در حال فعالیت هستند که با سرمایه های شخصی و حمایت برخی نهادها شروع به فعالیت کرده اند. در طول 20 سال گذشته تا کنون کشور ما از نظر رشد تولید و مصرف قارچ رتبه نخست را در جهان دارد و این رتبه نشانگر این است که با بهره گیری از روش های مدرن این فعالیت می تواند در آینده تاثیر مثبت بیشتری بر روند تولید و رشد اقتصادی و صادرات غیر نفتی کشور ما داشته باشد و از طرفی سبب ایجاد اشتغال بیشتری گردد. اما همانند سایر حوزه ها نیازمند آموزش فنی و تخصیص سرمایه است که به نظر می رسد بخش خصوصی به تنهایی نمی تواند این مسیر را طی نماید. از سویی دیگر ضروری است که قارچ به عنوان یک محصول غذایی مفید در سبد مصرفی تمام افراد کشور گنجانده شود چرا که با دارا بودن خواصی نظیر منبع غنی پروتئین و ویتامین D و اسید فولیک نقش مهمی در افزایش ایمنی بدن و جلوگیری از خستگی، جلوگیری از پوکی استخوان و افزایش جذب ویتامین ها، دارد برای استمرار تولید، تولیدکنندگان نیاز به حمایت و برنامه ریزی های اساسی در بیمه محصولات و نظام بازاریابی و قیمت گذاری منسجم دارند که نیازمند توجه انجمن تولید کنندگان قارچ ایران است. خوشبختانه این فعالیت ما سبب تشویق سایر زنان علاقه مند به فعالیت نیز گردید. البته امیدواریم که مسئولین حمایت های مستمر را از این افراد داشته باشند.
ایشان در مورد تصور از خود چنین می گویند :
هدف از خلقت هر انسانی رسیدن به کمال است. خدمت به جامعه و خدمت به افراد و مشارکت هر چند کوچک در اقتصاد و تولید کشور حس سودمند بودن و هدف دار بودن را به من می دهد اما فکر می کنم هنوز با آن تصویر و نقش موردنظر که می توانم احساس رضایت و سودمندی بیشتری داشته باشم فاصله زیادی هست و باید تلاش و کوشش بسیاری را به کار بگیرم.
دکتر پروین افشار در مورد اعتقادات و باورهای خودشان چنین می گویند :
توکل بر نیروی لایزال خداوند و کمک از او در تمام لحظات. و این که ما رودیم که آسودگی ما عدم ماست.
ایشان در مورد الگوهای زندگی خود می گوید :
اولین الگوی ما زنان حضرت فاطمه زهراست که نمونه بارز یک زن مسلمان و با تدبیر است همچنین یکی از الگوهای موفق مادرم هست که همواره به من تلاش و پایداری مستمر رو آموخته اند. در کشورمان نیز خانم سید فاطمه مقیمی، کارافرین نمونه و مؤسس و مدیر عامل شرکت حمل و نقل بینالملل سدیدبار، نمونه معاصر از یک بانوی ایرانی و کارآفرین است.
پیشنهاد خانم دکتر افشار برای سایر زنان :
هیچ وقت از تلاش هایشان خسته نشوند . حتی ممکن است ما گاهی با وجود تلاش و فعالیت فراوان به نتیجه نرسیم و حتی شکست بخوریم ولی نباید فراموش کنیم که این شکست با تجربیاتی برای ما همراه بوده است.
ایشان در مورد اهداف دیگر خود در آینده می گویند :
با امید و مدد خداوند متعال انشاا... ما قصد داریم که فعالیتمان را در ابعاد وسیع تری گسترش بدهیم و از روش های جدیدتری در کشت استفاده نمائیم که سبب افزایش تولید و با توجه به مسئله کمبود آب، بهروری در مصرف آب می گردد تا انشا ا... بتوانیم اشتغال بیشتری را نیز ایجاد نمائیم. البته شایان ذکر است که برای رسیدن به این هدف نیازمند یاری بسیج و بخشداری منطقه در تولید و ایجاد کانال های فروش نیز هستیم. از برنامه های دیگر ما برگزاری نمایشگاه غذاهای با قارچ برای اشنایی با خواص و فواید مصرف قارچ در جهت شناخت و فرهنگ سازی مصرف قارچ و استفاده از نیروی بانوان عزیز با هدف کمک به بانوان بی سرپرست و بد سرپرست منطقه است که امید می رود انشاا... با همکاری مسئولین این برنامه عملی گردد.
برگرفته از مصاحبه های انجام شده با خانم دکتر پروین زرافشان
دکتر محمود امامی : کارآفرین برتر صنعت گردشگری
دکتر محمود امامی در مورد فعالیت های کسب و کار خود چنین می گوید :
من محمود امامی متولد ۱۳۱۷ هستم. دکترای جغرافیای اقتصادی از دانشگاه پاریس دارم و هم اکنون مدیر عامل شرکت ماربین میباشم . ۲۲ سال است که این شرکت را تاسیس کردهایم . مقدمات کار از سال ۷۰ صورت گرفت و در سال۷۱ فعالیت ما در شرکت شروع شد. اولین رشته کاری ما هتلداری و رستورانداری است ؛ به صورت راهاندازی و اداره کردن هتلها و رستورانها . اولین کارهایی که انجام دادیم چند هتل در ماهشهر و اداره کردن رستورانهای مجتمع پتروشیمی بندر امام خمینی بودند که ۱۸ سال در آنجا فعالیت میکردیم . از سال ۷۵ حوزه فعالیتمان را به سمت قطار بردیم ؛ قطارهای کهنه و قدیمی را بازسازی کردیم و به صورت هتل روان ایران در آوردیم ، قطارهایی که سرویس فوقالعاده میدهند. از سه سال پیش هم یک آژانس مسافرتی راهاندازی کردیم و هدف از راهاندازی آن، تورهایی برای شهرهای مختلف ایران بوده است و فقط در حوزه فرهنگ ایران کار میکنیم . یک مرکز آموزش هتلداری هم داریم که تاکنون حدود ۱۴هزار نفر را در این مرکز در زمینههای پذیرایی، مهمانداری قطار، رستوران، هتل، خانهداری، آشپزی و… تعلیم دادهایم.
دکتر امامی در مورد نقش تحصیلات در کشور خارجی در شناسایی فرصت ها در ایران چنین می گوید :
من مدیر کل جهانگردی و همچنین معلم جهانگردی بودم . در آغاز جوانی هم هتلداری خواندم و بیشتر در زمینه هتلداری کار کردم، مدرک دکترای من هم جغرافیای جهانگردی است ولی رساله دکترای خود را درباره توریسم نوشتم. در کل تحصیلات در بازاریابی و شناسایی فرصتها به من کمک کرد.
ایشان در زمینه شناسایی علایق خود و وارد شدن به فعالیت های گردشگری چنین می گوید :
من بعد از این که دیپلم گرفتم از طرف شرکت بیمه به فرانسه فرستاده شدم و برای اداره هتل عباسی در اصفهان اداره هتلداری خواندم . این برای من ایجاد علاقه کرد و بعد از اینکه به ایران برگشتم در سازمان جلب سیاحان کارکردم و مدیر کل جهانگردی بودم . تمام کارهایی که من در ۵۰ سال گذشته انجام دادم در زمینه توریسم و جهانگردی بوده است.
من همیشه از نتایج تحقیقات دیگران استفاده میکنم و بیشتر تمرکز خودم را درکارهای اجرایی قرار دادهام به قول فردوسی پختهخوار بودیم؛ یک عدهای میپزند و عدهای دیگر میخورند.
ایشان در مورد تامین منابع مالی فعالیت های خود چنین می گویند :
منابع مالی را از سرمایهگذاران تامین کردیم . ما یک شعاری داریم که میگوید همیشه پول دیگران را بهکار بگیر.وقتی کار را شروع کردیم پول نداشتیم ، پول خرید تلفن را قرض کردیم ، فقط محل کار را داشتیم . یک قرارداد گرفتیم که به ما پیش پرداخت داد و با اون ما شروع به فعالیت کردیم.
یک بار فقط برای بازسازی قطارها از بانک ۵۰۰ میلیون وام گرفتم.
دکتر امامی در مورد انتخاب تیم همکار خود چنین می گوید :
ما کسبوکار خانوادگی داشتیم، شرکای من همسرم و فرزندانم بودند که همه سنشان پایین بود و در همه زمینهها تصمیمگیرنده خودم بودم.
ایشان در مورد مدیریت نیروی انسانی مجموعه خود چنین می گوید :
ما در بخشهای مختلف مدیر داریم که اداره امور قسمت مربوط به خود را در دست دارند. ریزش نیرو هم نداریم، البته در بخش هتلداری و رستورانداری کمی هست و این هم به این دلیله که مردم ایران هنوز اینکار را کار مشروعی تلقی نمیکنند و اگر کسی پیشخدمت باشد همین که حس کند میتواند راننده تاکسی باشد این کار را رها میکند. من در گذشته که مسئولیت دولتی داشتم برای این رشته تبلیغ کردم و سعی کردم که این را پیشرفت دهم، سال ۷۴ که من فعالیتم را شروع کردم کسی در ایران غیر از من نبود. من اسم گارسون و پیشخدمت را به میزبان تغییر دادم و یک کم وضعیت بهتر شد. افرادی که با من کار میکنند چون حقوق خوبی میگیرند، میمانند و دلیل دیگر اینکه افراد همه با ما ماندند این است که من در اینکار پیشکسوت بودم و کسانی هم که در این زمینهها کار میکنند من را پدر معنوی خودشان تلقی میکنند و با من هستند؛ حتی اگر کسی پیدا شود که حقوق زیادتری به آنها پرداخت کند اغلبشان نمیروند. بیشتر انگیزه شخصی و عاطفی است و من همه آنها رو دوست دارم.
توصیه های دکتر امامی به جوانان در مورد شروع کارآفرینی :
بله، من هر کسی هم که به دنبال یک کاری برود تشویقش هم میکنم. تعدادی از کارکنان ما هم در اینجا درس خواندند و به تحصیلات دانشگاهی رسیدند. ما هم آنها را حمایت کردیم و هزینه تحصیل آنها را پرداختیم، الان هم از ما جدا شدهاند و برای خود کاری دیگری راه انداختهاند. من اگر الان ۲۰ سال جوانتر بودم خیلی کارهای دیگر هم انجام میدادم.
توصیه های دکتر امامی برای کسانی که می خواهند وارد کار گردشگری بشوند :
الان هم تاسیسات برای انجام دادن این کار گران است و هم تعداد زیادی وارد این حوزه کاری شده اند. من فکر میکنم اگر کسی میخواهد وارد کار گردشگری و هتلداری شود باید در شهرهای کوچک کارش را شروع کند، چون در تهران دیگر زیاد شده است. آن زمانی که که من مدیر کل جهانگردی بودم در تهران فقط ۹ آژانس بود ولی الان حدود ۳هزار آژانس وجود دارد. در شهرهایی غیر از تهران زمینه فعالیت زیادی وجود دارد. در همه جای دنیا و در ایران دو شغل وجود دارد که تخصص زیادی نمیخواهد؛ یکی بیمه و دیگری جهانگردی. کار سختی نیست و میتوان وارد آن شد.
برگرفته از مصاحبه های انجام شده با دکتر امامی
سهـیلا پیر مرادیـان بانوی کارآفریـن ایـران در حوزه گردشـگری
و کار آفرین نمونه برنامه شایستگی مدیریت اتحادیه اروپا
سهـیلا پیر مرادیـان بانوی کارآفریـن ایـران در سال 1364 برای تحصیل در رشته مامایی به ایتالیا میرود و پس از اخذ مدارک تحصیلی به ایران بازمیگردد. در ایران نیز پس از ورود به دانشگاه، موفق به اخذ مدرک فارغالتحصیلی خود از دانشگاه تهران در رشته زبان و ادبیات ایتالیایی میگردد. او در دوران دانشجویی در موسسه حفظ ونشر آثار حضرت امام خمینی(ره)به ترجمه کتب و کلمات قصار و مجموعه نامههای ارسالی به ایشان از ایتالیا را ترجمه میکرد، چون هدف موسسه، نشر آثار خاورمیانه و کشورهای اسلامیبود. وی به واسطه تسلط زبان ایتالیایی و اعتماد به نفس بالا به استخدام یکی از آژانسهای هواپیمایی در میآید و در آنجا به کار مارکتینگ مشغول میشود .
با درایت و قدرت ارتباطات قوی در جذب مخاطبان خارجی، به خصوص گردشگران ایتالیایی تعداد مسافران آژانس افزایش یافت . وی با لیاقت و شایستگی زیادی که از خود نشان داد از سوی مدیریت آژانس به عنوان کمک راهنما، همراه گروهی از توریستهای ایتالیایی شد و این نشات گرفته از اطلاعات قوی و بروز تاریخی، سیاسی،فرهنگی و اجتماعیاش میباشد.
دوره تورلیدری را با موفقیت پشت سر گذاشت و 15 سال در این حرفه مشغول بود. در این مدت همچنان پرانرژی و با هیجان به کارش مشغول بود تا اینکه تصمیم گرفت برای اجرایی کردن نقشهای که در سر داشت قدم به سمت مدیریت بردارد.
اما متاسفانه طبق قوانین یک مدیر همزمان نمیتواند تورلیدر هم باشد . در سال 85 برای گرفتن مجوز اقدام کرد اما بر خلاف تلاشهای فراوان در کمیسیون میراث فرهنگی با توجه به تمام سعی و تلاشش موفق نشد آنان را راضی کند که علاوه بر سمت مدیریت به کار تورلیدری نیز مشغول باشد .
در نهایت تصمیم گرفت برای رسیدن به اهداف بالاتر کارت تورلیدری خود را باطل و به مدیریت بپردازد. هم اکنون مدت چهار سال است که در پست مدیریت قرار گرفته و در همین مدت زمان کوتاه چنان موفق بوده که به عنوان کار آفرین نمونه انتخاب و معرفی شده است.
او در 9 ماهه نخست سال میلادی، توانست با جذب 2000 توریست بالاترین رتبه کارآفرینی را در حوزه گردشگری به خود اختصاص دهد.
از جمله فعالیتهای اجتماعی این بانوی کارآفرین حضور در همایشی با عنوان موقعیت اقلیتهای مذهبی در کشورهای مسلمان خاورمیانه از سوی یک تشکل مردمیبا مشارکت سازمان ملل ترتیب داده شد که مسوولیت بخش ایران آن به عهده ایشان بود. وی در این مورد اظهار داشت: در آن برنامه سعی کردم تنوع مذهبی را که در کشورمان جاری بود به نمایندگان سازمان ملل و اعضای آن تشکل نشان دهم. در آن برنامه شخصی حضور داشت که سالها پیش جزو مذاکرهکنندههای نهایی سازمان ملل در پایان دادن به جنگ عراق و ایران بود. در همان برنامه سعی کردم آنها را به مناطقی ببرم که باورش برایشان سخت بود، مثل قبرستان یهودیها در اصفهان که بیش از ۲ هزار سال قدمت دارد و همچنان محل برگزاری آیینهای مذهبی یهودیان است. کلیساهای باقی مانده از قرنهای ۱۲ و ۱۳ در منطقه آذربایجان ایران که هنوز اجرای مراسم در آنها جریان دارد و بالاخره مدرسهای در تهران که دانشآموزان آن از همه ادیان در یک کلاس درس هستند. این چیزی بود که آنها در هیچ کشور دیگری ندیده بودند، برای همین عنوان همایش را کلا به «ادیان توحیدی در ایران» تغییر دادند.
هماکنون او به عنوان مدیری موفق و شایسته، با تیمی مجرب در موسسه خدمات و مسافرتی و گردشگری آرش کمانگیر آماده سرویس دهی و ارائه خدمات توریستی به گردشگران، میهمانان، سفارتخانهها و تجار خارجی از جمله رزرو هتل و حمل و نقل در ایران به صورتvip شناخته شده است.
لذا پس از توافق ژنو و امضای برجام که نفسی تازه برای دمیدن به کالبد سرد گردشگری بود و همچنین تمرکز دولت تدبیر و امید به برداشتن تحریمهای هوایی و حرکت به سوی نوسازی ناوگان هوایی با استفاده از ظرفیتهای بینالمللی و توانمندیهای کشورهای صاحبنام این حوزه، جهتگیری و تشخیص درست اولویتها در بخشهای مختلف دولت یازدهم را اثبات کرد و امیدواریها برای خروج ایران از فهرست ممنوعه غیررسمی مقاصد سفر گردشگران خارجی را افزایش داد.
حال پس از توافقات هستهای که نقش بسیار چشمگیری در رشد اقتصادی کشور داشته گردشگران زیادی از سرتاسر دنیا خواستار حضور در ایران و بازدید از جذابیتهای این گربه زیبای چهارفصل که هرگوشهاش زیبایی خاص، بویژه برای اروپائیان دارد هر روز بیشتر میشود.
در همین راستا خانم سهیلا پیرمرادیان موفق به کسب تندیس از کمیسیون برترین کارآفرین زن اتحادیه اروپا EBC*L گواهی شایستگی مدیریت اروپا
European Business Competence License) )شد، که این امر نوع جدیدی از منظر استانداردهای بینالمللی است و به شرکتهایی تعلق میگیرد که استانداردهای لازم برای حضور در بازارهای جهانی و بینالمللی را دارا میباشند و حداقل یکسال از زمان کسب استاندارد آنها گذشته باشد.
نخستین حضور بانوی ایرانی در جشنواره EBC*L
این جشنواره از سال 2004 آغاز به کار کرده و اولین بار است که بانویی ایرانی در صنعت گردشگری در این جشنواره حضور مییابد، شایان ذکر است از بین 400 کارآفرین زن فقط 30 نفر موفق به راهیابی به این جشنواره شدهاند که یکی از این اشخاص خانم سهیلا پیرمرادیان میباشد.
لازم به ذکر است امسال این جشنواره در سالن وستین پاریس با حضور آقای ویکتور میخائیل رئیس کمیسیون کارآفرینی اتحادیه اروپا EBC*L و آقای دکتر عظیم فضلی پور نماینده ایرانی کمیسیون، برگزار شد، که بانوان کارآفرین تندیسها و گواهینامههای بینالمللی خود را از دست آقایان میخائیل و فضلی پور دریافت کردند.
ویکتور میخائیل رئیس کمیسیون کار آفرینی اتحادیه اروپا در سخنرانی خود ضمن ابراز خوشحالی از توافقات هستهای بیان داشتند، پس از برجام تمایل بیشتری برای ایجاد روابط گردشگری با ایران بوجود آمده، که همین امر موجب جذب توریست و گردشگر از سراسر دنیا به این کشور شده است.
مدیر موسسه توریستی گردشگری آرش کمانگیر در این جشنواره اظهار داشت: بانوان ایرانی از دیرباز با پیشینه فرهنگی خود در صنعت و هنر این مرزو بوم بصورت سنتی حضوری فعال داشتند، ولی هم اکنون با پیشرفت علم و تکنولوژی در زمینههای مختلف و با هویت واقعی یک زن ایرانی پیشرفت چشمگیری دارند.
در این مراسم توسط آقایان دکتر عظیم فضلی پور و ویکتور میخائیل از خانم سهیلا پیرمرادیان به عنوان بانوی نمونه کارآفرین در عرصه توریست و گردشگری با اهدای تندیس و گواهینامه بینالمللی تقدیر و تشکر بعمل آمد .
برگرفته از سایت گردشگری آرش کمانگیر
نوبر میرزایی كارآفرين شوطي، ماهانه 2 ميليون تومان از توليد
و فروش لبنيات در پاركينگ خانه اش درآمد دارد.
نوبر میرزایی کدبانوی شهرستان شوط که با تبدیل گاراژ زیر خانه اش به مغازه جمع آوری و فروش محصولات لبنی توانسته است ماهانه 2 میلیون تومان از این مغازه روزی حلال برای خانواده اش کسب نماید.
نوبر میرزایی در باره نحوه ورودش به عرصه لبنیات دامی می گوید: بچه روستا بودیم و در ده کشاورزی و دامداری می کردیم. شوهرم جانباز 20 درصد است. ساکن شهر که شدیم کره ها و پنیرهای پدرم را به همسایه ها و فامیلها در شهر می فروختم. چون خودم محصولات لبنی را تمیز و با کیفیت درست می کردم همه همسایه ها و آشناها در شهر می خریدند و این باعث شد به بیشتر همسایه ها حتی خیابانهای دیگر محله هم معرفی شوم تا جایی که دیگر به مشتریها نمی توانستم برسم. با شوهرم در مورد خرید همسایه ها و مشتریها صحبت کردیم چون شوهرم از تسهیلات و عرصه های بسیج سازندگی سپاه خبر داشت و ایشان باعث شد که به مشاغل خانگی روی بیاورم و عرصه لبنیات را انتخاب نمایم.
او می افزاید: همسرم در آغاز کار کمی نگران بود ولی مخالف نبود چون فکر می کرد ضرری خواهم داشت و مشکلاتی بوجود بیاید. اما در نهایت شوهرم کمکم کرد تا گاراژ خانه را سروسامان بدهیم و برای ایجاد مغازه لبنیاتی آماده سازی کنیم.
میرزایی خاطرنشان کرد: همسرم با دیدن مشتریها و استقبال همسایگان که حتی از چند خیابان و محله های دیگر می آمدند آرام آرام توجیه اقتصادی این کار هم برای همسرم و هم برای من روشن شد. حالا کارگاه را با درآمد ماهیانه 2 میلیون تومان حاصل فروش محصولات لبنیاتی و دریافت 30 میلیون تومان تسهیلات اقتصاد مقاومتی و صنایع تبدیلی از بسیج سازندگی توانستیم با خرید دستگاه های صنعتی راه اندازی نماییم و کار تولید و فروش لبنیات را توسعه بدهیم.
این فعال اقتصادی در باره میزان اشتغالزایی که کرده می گوید: در کل با جمع آوری شیر و لبنیات از روستای خودمان و چند روستای دیگر و فروش این محصولات در مغازه بالغ بر 5 نفر مستقیما از این راه کسب درآمد دارند و بیشتر از 50 زن روستایی هم از این راه با در اختیار گذاشتن محصولاتشان به ما درآمد دارند.
میرزایی همچنین افزود: پسرم دیپلم کشاورزی هست و شاگرد ماشین های بین شهری بود که پیش خودم آوردم و دستش را گرفتم و کمک خوبی هم برای من شده و هم درآمد خودش را هم درمی آورد. تقریبا تمام اعضای خانواده ام در این مغازه و کارگاه کمک من بوده و مشغول به کار هستند.
این فعال اقتصادی در مورد کمک های نهادها برای توسعه کار خود اظهار داشت: بسیج سازندگی سپاه خیلی کمک زیادی بهم کرده است. کمک کرد که از صفر شروع نمایم. سپاه باعث شد که همه مشتریهایم با راحتی جان ازم خرید نمایند و هیچگونه مشکلی در فروش نداشته باشم. همچنین باعث شد تا همه در روستا با راحتی جان لبنیاتشان را اعم از شیر، پنیر، کره و غیره را برای فروش در شهر به من بدهند.
میرزایی در ادامه اشاره کرد: خیلی از وقتها همه محصولات لبنیشان را که در اختیارم می گذارند پول نقد دریافت نمی کردند چون خیلی از این مشتریها قشر زن و مادر خانواده می باشند بیشتر در عوض پولی که به آنها باید پرداخت می کردیم ، در خواست کالا می کردند که دفعه بعد آمدنی برایشان تهیه و خریداری نماییم و تحویلشان بدهیم. این کالا ها هم مواد غذایی و کالاهای مورد نیاز یک خانه بودند که برایشان تهیه می کنیم.
وی همچنین گفت نیاز دارد بگویم که : زنانی در روستاها هستند، خانوارهایی در روستاهای محروم هستند که درآمدشان از همین راه است، چون توان رفتن به شهر و تهیه وسایل مورد نیاز خانه را ندارند در عوض پول شیر و لبنیاتی که از ما می گیرند لیستی از نیازهایشان به ما می دهند و خارو بار و مواد غذایی می خواهند که برایشان تهیه می نماییم.
میرزایی در آخر ضمن ابراز موفقیتش در این کار و امید به توسعه این کار گفت: خدارا شاکرم که توانستم سهمی در دست گرفتن زنان روستایی که از جنس خودم هستند و به مشکلاتشان آگاهی دارم داشته باشم و بتوانم برایشان کاری کرده باشم و درآمدی ایجاد نمایم و کمک کنم تا قسمتی از نیازهای اساسی زندگیشان را تامین نمایند، این بهترین کاری هست که مرا در این شغل نگه داشته و برای ادامه آن امید داده است.
برگرفته از سایت خبری باریش
جواد ابراهیم پناه کار آفرین در عرصه نگهداری بز سانن
جواد ابراهیم پناه از کودکی به حوزه دامپروری علاقه داشت، در دانشگاه نیز رشته دامپروری خواند و در دوران سربازی و وقتی در نیروی هوایی ارتش در شهر مشهد خدمت میکرد، در قمست جهاد سازندگی مسئول رسیدگی به دامها شد و توانست با رشد و توسعه این بخش، یک گاوداری با سودآوری خوب برای جهاد تاسیس کند. پیش از اینکه کار خود را در حوزه پرورش بز آغاز کند، چند سالی هم مرغ داری را تجربه کرده است.
جواد ابراهیم پناه در خصوص فعالیت خودش چنین می گوید : در ابتدای کارم در حوزه بز 30 میلیون تومان وام به کمک بسیج سازندگی گرفتم و این وام محرک خوبی برای این کار تولیدی بود. بالاخره کار پرورش بز سانن را آغاز کرده و در سه حوزه اصلی این تولیدی فعالیت میکند. حوزه اول پرورش بزغاله سانن، حوزه دوم فرآوری محصولات لبنی مثل کره و پنیر و کشک و خامه از شیر بز سانن و حوزه سوم که برای اولین بار در ایران رخ میدهد، تولید بستنی از شیر بزسانن است.
ابراهیمپناه گفت: خاستگاهنژاد بزسانن کشور فرانسه است ولی در میان تمام نژادهای شیری بز در درنیا، نژاد سانن بیشترین پراکندگی را داراست. هر بز معمولی در کشور ما سالانه در حدود 150 کیلو شیر میدهد، در صورتی که تولید شیر بز سانن 10 برابر است.
این کارآفرین از خواص دارویی این شیر هم میگوید: که درمانی قطعی و مناسب برای خیلی از بیماریها از جمله روماتیسم است.
وی افزود: برای اینکه بهره وری را در این کار افزایش دهیم، بز نر را سانن انتخاب کرده و بز ماده را از بزهای بومی انتخاب میکنیم، تا بزغالهای که به دنیا میآید، بزغاله ای با بهره وری بالا و همچنین سازگار با شرایط بومی کشور ما باشد.
این کارآفرین ادامه داد: همسر، برادر، خواهر و دو پسر جواد ابراهیم پناه در کار پرورش بز به او کمک میکنند و به جز آنها، برای 4 نفر دیگر هم شغل ایجاد کرده است.
ابراهیمپناه که واحد تولیدیاش در شهر مشهد مقدس و در استان خراسان رضوی قرار دارد، میگوید: 52 رأس بز داریم که در روز تقریبا 90 تا 100 کیلو شیر میدهند. هر کیلو شیر بز سانن را به قیمت 3500 تومان میفروشیم. بز در طول سال فصل خاصی برای شیردهی ندارد و در طول سال 10 ماه شیر میدهند. در کنار فروش شیر از تولید بزغاله نیز سالانه 100 میلیون تومان درآمد داریم.
ابراهیمپناه در پایان گفتوگو گلایهای هم از جوانان دارد و با یک حساب سرانگشتی میگوید که شغلهای تولیدی درآمد بسیار بهتری دارند. وی میافزاید: «جوانان ما کم کار شدهاند. فرهنگ بدی رواج پیدا کرده است.
چرا جوانان ما به دنبال کار دولتی هستند؟ کار دولتی حقوق بخور و نمیر دارد. با وام هایی که امروز برای کارهای تولیدی داده میشود، راحت میتوان 10 رأس بز خریداری کرد.
حال این 10 بز را یا به چرا ببرد یا در سالنی مخصوص علوفه بدهد در روز 30 کیلو شیر خواهد داشت، اگر این 30 کیلوگرم شیر را به قیمت هر کیلوگرم 3 هزار و 500 تومان بفروشد روزی 115 هزار تومان میشود.
وی افزود: هر بز در روز 3 کیلو علوفه می خورد که به قرار هرکیلو علوفه 2 هزار و 500 تومان میشود روزی 7 هزار و 500 تومان. غذای هر بز را اگر از 115 هزارتومان کم کنیم درآمد روزانه از شیر 107 هزار و پانصد تومان میشود.
با این شرایط شما ماهانه سه میلیون و دویست و بیست و پنج هزار تومان درامد دارید که با کسر 700 هزارتومان بابت محل نگه داری این بزها میشود ماهی تقریبا دومیلیون و پانصد هزار تومان. یعنی شما به اندازه یک کارمند با حقوقی خوب درآمد کسب کردهاید.
این فقط درآمد شیر بود، بزها در سال 2 بار بچه به دنیا میآورند و بعضی وقتها دوقلو هم میشود که اگر سالیانه میانگین 30 عدد بز به دنیا بیاید که هرکدام هم 2.5 میلیون تومان به فروش برسد میشود سالیانه 75 میلیون تومان که اگر تقسیم بر 12 ماه کنیم ماهانه مجموعه شما 8.5 میلیون تومان درامد خواهید داشت، یعنی فقط با 10 بز به اندازه یک مدیر عالیرتبه درآمد میتوان کسب کرد
برگرفته از سایت رکنا با تلخیص و اضافات
دكتر شهر بانو شمس لاهيجاني کارآفرین برتر کشور
دكتر شهر بانو شمس لاهيجاني از جمله دامپزشكانی است كه نه تنها سرآمد در رشته خود بلكه در تجارت و توليد سرمايه نيز نمونه است. وی متولد تنكابن ( 1331 ) و دانش آموخته دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران در گرایش کنترل بهداشتی مواد غذایی و فرآورده های پروتئینی است . او پس از دانش آموختگي عرصه مواد غذايي، تجارت گوشت و صادرات ضایعات دام و طیور را برای ادامه کار حرفه ای خود برگزید محيطي كه شايد کمی خشن تر از روحيه يك خانم دكتر باشد ! اما او ثابت كرد زن بودن مانع پیشرفت نیست بلکه با تلاش و كوششی مجدانه می توان لقب " تنها خانم دکتر دامپزشک و کارآفرین برتر کشور " را از آن خود کرد .
خانم دکتر شمس لاهیجانی در مورد زندگی خود چنین می گوید : در 16 مهر سال 1331 به عنوان چهارمین فرزند در خانواده اي فرهيخته در شهر تنكابن به دنيا آمدم. پدرم كارشناس چاي بود و مادرم تحصيل كرده دانشسرای عالی آن زمان بود و به تحصیلات عالیه اعتقاد داشت، خصوصاً زنان را به ادامه تحصیل تشویق می کرد و به همین علت فرزندان خود را از مقطع دبیرستان به تهران منتقل کرد. او دوبار به عنوان مادر نمونه سال نیز انتخاب شد.
من هم پس از انتقال به تهران در دبيرستان آذر مشغول به تحصيل شدم و در سال 1350 به دانشكده دامپزشكي دانشگاه تهران راه يافتم و در سال چهارم با همکلاسيم مهرداد ملاک ازدواج كردم كه حاصل اين وصلت دو دختر می باشد که همواره به وجودشان افتخار می کنم.
خواهر بزرگم از استادان بازنشسته دانشگاه شهيد بهشتي است. برادر بزرگم دانش آموخته دانشکده دندانپزشکی دانشگاه تهران بود که در سال 1367 در راه بازگشت از مناطق جنگی به درجه رفيع شهادت نایل شد. دومین برادرم دانش آموخته مهندسي را ه و ساختمان از دانشکده فنی دانشگاه تهران بودکه متأسفانه ایشان نیز در سال 1374 دچار سانحه شد و ما را ترک کرد. سومین برادرم که دو سال از بنده کوچکتر است، بازرگانی موفق است.
ایشان در مورد فعالیت های کاری خود چنین می گویند :
پس از دانش آموختگي براي استخدام به عنوان مسؤول فني- بهداشتي به كارخانه اي مراجعه كردم که به دلیل زن بودنم و به قول خودشان شرایط سنگین کاری مرا استخدام نكردند. از آن روز بود كه تصميم گرفتم اثبات كنم که در عرصه دامپزشكي تفاوتي بين زن و مرد وجود ندارد و زنان دامپزشك نيز مي توانند دوشادوش مردان فعاليت كنند.از آن به بعد در زمينه هاي گوناگوني مشغول به كار شدم كه مي توان به مسئول فني و بهداشتي در كارخانه هاي فراورده هاي گوشتي ، رئيس كلينيك و آزمايشگاه طيور و ارائه گوشت بسته بندي اشاره کنم .
ایشان در مورد دلایل موفقیت خود برای رسیدن به یک زن کارآفرین برتر می گوید : به دليل فعاليت در زمينه معاملات پروتئين حيواني (توليد داخلي و وارداتي) و صادرات دنبه به طور مداوم به کشتارگاه های ایران سرکشی می کردم. در سال 1373 اولين ایده ها برای بهينه سازي ضايعات دام و طیور و صادرات آن در ذهنم ایجاد شد زیرا این ضایعات كه حجم عظيمي را شامل می شود علاوه بر آلودگی زیست محیطی، هزینه های هنگفتی را براي امحاء به كشور تحميل مي كرد. به همین علت طرحي را ارایه كردم كه بر اساس آن می توانستیم تمام ضايعات بسته بندی شده را پس از طی چند پروسه به عنوان صادرات غیر نفتی به خارج ارسال کنیم ، اما در ابتدای کار به علت حرام بودن برخي از اين ضايعات سازمان هاي متولي امر با صادرات آن مخالف بودند و علت عمده آن هم نداشتن اجازه شرعی بود كه پس از دریافت اجازه شرعی این مشکل رفع شد . خوشبخنتانه با آغاز صادرات کلیه ضایعات دام و طیور به خارج کشور و ارز آوری آن ، سالانه منافع اقتصادی فراوانی عاید کشور می شود .
طرح بهينه سازي ضایعات دام و طیور و صادرات آن و همچنین ارایه طرح و راه اندازی چندین کارخانه تولید مواد غذایی و گسترش آن ها که در سابقه فعالیتم بود، موجب شد تا در اولين همايش زنان كارآفرين در بازرگاني كشور در سال 1384 از وزير بازرگاني وقت لوح تقدير دريافت کنم و به عنوان زن كارآفرين ایران معرفي شوم. آن زمان در یکی از شركت ها به عنوان مثال 150 نفر به صورت مستقيم مشغول به كار بودند و ما تخمين مي زديم از زمان جمع آوری آلایش دام و طیور تا مرحله صادرات آن و کارهای وابسته، حدود 4 هزار نفر با اين فعاليت اقتصادي مشغول به كار خواهند شد اما زماني كه به عنوان زن كارآفرين انتخاب شدم طبق آماري كه به من دادند، اشتغال زایی ناشی از طرح حدود 15000 نفر بود که رقمی شگفت آور بود .
دکتر شمس از سال 1384 بارها كارآفرين برتر كشور شناخته شد و از وزير بازرگاني دولت وقت در نخستين همايش زنان كارآفرين در بازرگاني كشور لوح تقدير دريافت كرد
خانم دکتر شمس در مورد نقش جنسیت در محدودیت چنین می گوید : هرگز اجازه ندادم زن بودنم سدی برای فعالیت هایم باشد یا عملکرد ضعیفم را توجیه کند. زنان فعال و کارآفرین ایرانی ثابت كرده اند که می توانند در فعالیت های اقتصادی پیشتاز باشند. روند پیشرفت زنان در تمام زمینه هاي علمي و اقتصادي با شتابي بسیار زياد رو به رشد است. باید قبول کنیم هرجا که هستیم، هرکه هستیم، نتيجه تصمیم گیری و انتخاب خودمان بوده است. به نظر من محدوديت را خود فرد ايجاد مي كند. اگر برخي بگويند كه زنان در ایران نمی توانند فعال باشند، من به جرأت مي گويم در جمهوري اسلامي ايران اگر زني توانمند باشد مسؤولان به او بسيار بها مي دهند و از او حمايت مي كنند .
در كار و ارتباط با ديگران فوق العاده پیگیر هستم و براي رسيدن به هدفم از هيچ فعاليتي كوتاهي نمي كنم، همیشه سعی کرده ام شرایط را تغییر دهم؛ نه این که قربانی شرایط شوم! همیشه از جمله "من می توانم" استفاده کرده ام. به نظر من هیچ کاری غیر ممکن نیست فقط کافی است که فعل خواستن را صرف کنیم .
بعد از توکل به خدا، تلاش و كوشش فرد است كه موجب موفقيت اوست. به ياد دارم در ابتداي فعاليت اقتصادي خود، روزانه 19- 18 ساعت كار مي كردم. چندین بار شكست خوردم و به ورشكستگي كامل رسيدم ولي هيچ وقت نااميد نشدم و هميشه به خودم گفته ام كه من مي توانم. هر شكست برایم يك تجربه بود و هر مشكل مشوقي بود تا راهم را با انرژی بیشتری ادامه دهم.
ایشان در مورد فعالیت های شاخص دیگر خود می گوید :
من از بنيانگذاران " انجمن زنان كارآفرين" بودم و در صدد تصويب قانوني بوديم كه به موجب آن در صورت فوت يك زن، حق و حقوق قانوني او به پسر قبل از سربازي و به دختر قبل از ازدواج برسد،كه حتي دختر پس از متاركه نيز بتواند از حقوق مادر بهره مند شود.
پیام خانم دکتر شمس برای موفقیت : آینده متعلق به کسانی است که پیوسته برای به دست آوردن آن چه می خواهند سعی و تلاش می کنند.ايرانيان همواره ثابت كرده اند كه مي توانند تهديدها را به فرصت تبديل كنند و از تهديدها عبور كنند و توانمندی خود را ثابت کنند.
برگرفته از سایت تلاونگ با تلخیص و اضافات
گردشگری بر فراز درختان
پروراندن ایده خانه درختی برگرفته از داستان دکتر ارنست کارتون نوستالژی دهه 60 توسط مرتضی ملایی و اجرایی کردن آلاچیق درختی بر فراز درختان در روستای شیجان بخش خمام از توابع شهرستان رشت، زمینه ساز جذب شمار زیادی از گردشگران داخلی و خارجی به استان گیلان شده است.
مرتض ملایی می گوید: ایده این آلاچیق را از کارتون خانواده دکتر ارنست گرفته ام و همیشه آرزو داشتم این ایده را عملی کنم.
وی توضیح می دهد: ابتدا ده ها نهال درخت آزاد را کاشتم و پس از 15 سال برای لذت خود و خانواده ام بر فراز درختان، اتاق های کوچکی ساختم که آوازه اش دهان به دهان چرخید و سپس با حمایت تسهیلاتی دولت یازدهم، این ایده را پرورش دادم و به یقین نمی دانستم که با چنین استقبالی از سوی گردشگران داخلی و خارجی روبرو شود.
ملایی بیان می کند: امروز در فضای سه هزار متری آلاچیق درختی که در شش طبقه و در ارتفاع شش، 9 ،12 و 15 متری بر فراز 20 درخت بنا شده؛ تنها غذاهای محلی گیلان سرو می شود و گردشگران می توانند خودشان از استخر ماهی بگیرند و همان ها را خریداری و با خود ببرند.
ملایی توضیح می دهد: مسافران آلاچیق درختی، بیمه حوادث هستند و علاوه بر تماشای چشم اندازهای وسیع شالی و مرداب، در شب های روشن با تلسکوپ به تماشای ماه و ستارگان می نشینند.
وی از اجرای طرح روستای بدون بیکار با ارائه تسهیلات کارآفرینی به مردم روستا خرسند است و می گوید: امروز مردمان روستای شیبجان اگر کارگر بخواهند، باید از روستاها و شهرستان های اطراف کارگر بیاورند چراکه امروز بیکاری در این روستا معنا ندارد.
وی کمی از نحوه ملاقات سخت با مسئولان دلگیر است و می افزاید: من کارآفرین برتر معرفی شدم و تصمیم دارم با یک کیلومتر چوب کوبی، این آلاچیق را به مرداب انزلی متصل کنم و سایت پرنده نگری برای گردشگران ایجاد کنم، اما متاسفانه این پرونده شش ماه است که بدون جواب در اداره های کل مرتبط استان سرگردان است.
ملایی معتقد است: ایده های نابی از دل همین روستاهای کشور ظهور می کند که با اندک حمایتی، می توان بخش زیادی از بیکاری کشور را مرتفع کرد.
گردشگران در مورد جاذبه های گردشگری این منطقه چنین می گویند :
مصطفی آسوده یکی از گردشگرانی است که حین اسب سواری می گوید: برای آلاچیق درختی آمده ام و با این منظره روبرو شده ام که از دیدنش شگفت زده ام.
مهران ناصری از تهران آمده و می گوید: تقریبا به همه قاره های جهان سفر کرده ام ولی این منطقه با زیباترین مکان هایی که در جهان دیده ام، برابری می کند، تنها می بایست مدیریت و تجهیز شود.
برگرفته از سایت شهر فردا با تلخیص و اضافات
مریم صفایی فرید : می خواهم به یک تاجر موفق در کشور و منطقه تبدیل شوم
می خواهم به یک تاجر موفق در کشور و منطقه تبدیل شوم و برای این منظور تمام تلاش خود را به کار گرفته ام و هیچ مانعی نمی تواند مرا از اهدافم باز دارد؛ ثابت کردم که زنان نیز مانند مردان می توانند از انجام کارهای دشوار برآیند.
مریم صفایی فرید در سال ۱۳۶۹ در تبریز چشم به جهان گشوده است، پس از گرفتن دیپلم با راهنمایی برادر و حمایت خانواده اش پا به عرصه ای می گذارد که بسیاری از دوستان و آشنایان از موفقیت وی در این عرصه نا امید بوده و او را از ورود به کاری که به گفته آنان مردانه است، منع می کردند.
وی در این زمینه می گوید : برای شروع کار حمایت پدری نداشتم، ولی خانواده ام با تشویق ها و حمایت های مادی و معنوی خود مرا در این راه تنها نگذاشتند.
این بانوی کارآفرین با اشاره به اینکه برادرم نمایندگی نمای ساختمانی پی وی سی از یکی از شرکت های کشور ترکیه را برعهده داشت، گفت: برادرم تشویق کرد تا برای آموزش ساخت در و پنجره های یو پی وی سی همت کنم و البته در همان اوایل راه گوشزد کرد که من فقط راهنمای تو هستم و تو خود باید به تنهایی این کار را شروع کنی و جلو بروی و مشکلات بازارا کار را برایم توضیح داد.
وی ادامه داد: پس از تحقیق و مطالعه در مورد این شغل، توسط برادرم به چند کارگاه ساخت این در و پنجره ها که در آن زمان در تبریز محدود بودند، جهت آموزش معرفی شدم و ضمن آموزش از شرایط شغلی این کار نیز اطلاعات خوبی جمع آوری کردم.
خانم صفایی فرید در مورد برخورد افراد در حین آموزش خود می گوید : فکر می کردند برای وقت گذرانی و تفریح رفته ام و پس از مدتی که با سختی کار آشنا شوم حتما دل از کار خواهم کند.
این نگاه ها نه تنها مرا مایوس و دلسرد نکرد، بلکه محرکی برای ادامه راه و افزایش انگیزه و پشتکارم شد تا در این راهی که قدم برداشته ام، مصمم تر شده و با عظم راسختری پیش روم.
پس از یک سال آموزش در کارگاه های مختلف، اقدام به خرید دستگاه از کشور ترکیه کردم و به همین منظور تمام سرمایه اولیه خود را در سال ۱۳۸۴ هزینه کردم.
این هزینه کرد موجب شد دیگر سرمایه ای برای راه اندازی، سیم کشی و برق کشی کارگاه نداشته باشم و شش ماه بدون هیچ درآمدی اجاره کارگاه را پرداخت کردم تا در نهایت با حمایت برادرم توانستم به صورت اقساط و دادن چک دستگاه را راه اندازی کنم.
صفایی که در آن زمان دانشجوی رشته عمران بود، اضافه می کند: در سال ۱۳۸۵از دوستان و همکلاسی های دخترخود در دانشگاه برای شروع فعالیت کارگاه کمک گرفتم و عصرها بعد از کلاس های دانشگاه به کارگاه می رفتیم و تا نصف شب کار می کردیم و حقوق آن ها را به صورت دستمزد پرداخت می کردم.
سال های اولیه شروع فعالیت به دلیل اینکه بسیاری از فنون بازاریابی و حتی نکات ظریفی را که باید در بستن قرارادادها مد نظر قرارا می دادم، نمی دانستم، با برخی مشکلات مواجه شدم ولی اکنون هشت سال است که به اوج موفقیت در کار رسیده ام.
اکنون برای شش نفر به صورت مستقیم در کارگاه خود کارآفرینی کرده ام و در محیطی کاملا زنانه کار می کنیم و توانسته ایم ثابت کنیم که زنان نیز می توانند در کنار مردان کارهای سخت و به قولی مردانه انجام دهند.
متاسفانه هنوز این طرز تفکر در جامعه ما نسبت به زنان وجود دارد که یک دختر باید کارهای هنری و ظریف انجام دهد و بهترین کار برای یک زن آشپزی، خیاطی و خانه داری است؛ به همین دلیل در ابتدای راه خیلی ها مرا از انجام کار نفی کردند و می گفتند دختر را چه به این کارها و تنها حامی و مشوق من برای ادامه راه خانواده ام به خصوص مادر و زن داداشم بودند.
خانم مریم صفایی فرید در مورد رموز موفقیت خود می گوید : رمز موفقیت من ابتدا توکل به خدا و بعد از آن تلاش و خسته نشدن از ناملایمتی ها بود.
احساس می کنم فقط یک سوم انرژی من آزاد شده و بیش از این نیز توان آن را دارم که موفق تر شوم و بتوانم برای زنان بیشتری کارآفرینی کنم.
وی با بیان اینکه به دنبال آموزش زنانی هستم که به نوعی دچار ناملایمتی های روزگار شده و نیاز به حمایت دارند، گفت: استانداری آذربایجان شرقی حمایت ویژه ای از کارآفرینان دارد و از طرح های من نیز به خصوص آموزش زنان زندانی و معتاد حمایت ویژه ای داشته ولی متاسفانه بروکراسی برخی ادارات موجب شده هنوز طرح هایم عملیاتی نشود.
ابن بانوی کارآفرین اظهار کرد: خوشبختانه با تلاش و پشتکاری که داشته ام و با توجه به کیفیت کاری که ارائه می دهم، پیشنهاد کاری برای ساخت مساکن شهر جدید پرند نیز برایم ارائه شده است.
برگرفته از سایت دورنا نیوز